دلائل اتحاد صاحب عنوان اين دو عبارت چنان واضح است كه حاجت به هيچ گونه شرح و بيان ندارد ، فقط چيزى كه مىتوان در منع از اين تطبيق اظهار داشت همانا اين است كه صاحب " لسان الميزان " اين شخص را تحت عنوان موسومين بمحمد ذكر كرده ونام او را محمد دانسته است ، در صورتى كه منتجب الدين او را محمود نوشته است ، و وجه آن واضح است ، و آن اينكه نسخه موجوده در نزد ابن حجر مشوش بوده و نتوانست است تمام عبارت را صحيحا استخراج كند ، بنابر ابن دچار اين اشتباه شده است ، در هر صورت بعد از دلالت همه وجوه عبارت بر اتحاد اختلاف عنوان محمد ، و محمود ، نمىتواند از آن منع كند ، مخصوصا با شباهت تامه اين دو كلمه به يكديگر چنان كه معلوم است . حالا كه اين مطلب به ثبوت رسيد مىگوئيم از اين كلام شريف فوائد بسيارى بدست مىآيد كه از آن جمله تصحيح كلمه حمصى است ، كه آيا آن به تخفيف ميم است يا بتشديد آن ، و معنى كلمه منسوب إليه چيست كه يكى از مطالب مشكله علماى رجال و اصحاب تراجم احوال است چنان كه از ملاحظه " روضات الجنات " ( باب الميم صفحه 663 - 665 چاپ اول ) و خاتمه " مستدرك الوسائل " ( 3 / 477 - 478 ) بر مىآيد ، و ما اين مطلب را در ترجمه سديد الدين محمود حمصى در تعليقات نقض و يا در مقدمه فهرست منتجب الدين كه انشاء الله عن قريب طبع خواهد شد مبسوطا نقل كرده ، و به رد و قبول و نقد و تحقيق آنها به قدر وسعت وقت و مجال وطاقت و توانائى خواهيم پرداخت ان شاء الله تعالى . و اما اينكه گفتيم كه اين استدلال در اين مورد بالخصوص كاملا درست و قابل انطباق با مدعاست ، براى اين است كه منتجب الدين طويل العمر بوده و در سال ششصد هجرى اجازه عامه براى روايت حديث داده است ، و دليل بر آن كلام زيرين است . ابن الفوطى در " مجمع الاداب في تلخيص معجم الالقاب " در