نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 487
كنده مىشود : پوستين و چكمه و كلاه و عمامه و كمربند و شلوار ، مگر اينكه خون آلود باشد كه رها مىگردد ، و هيچ چيز گره خورده در بدن او رها نشود مگر اينكه باز شود .
مردم شش گروه هستند
مردم شش گروه هستند 34 - حلبى از امام صادق ( ع ) نقل مىكند كه فرمود : مردم بر شش گروه هستند : مستضعف ( كسانى كه زمينهء هدايت ندارند مانند مجنون ) و مؤلف ( كسانى كه از شرك درآمدهاند ولى وارد اسلام هم نشدهاند ) و مرجى ( كسانى كه كار خود را در آخرت به خدا واگذار مىكنند ) و ناصبى ( كسانى كه با ائمهء معصومين عداوت دارند ) و مؤمن .
كسى كه شخصى را دوست دارد ، در بارهء او از شش چيز اجتناب كند
كسى كه شخصى را دوست دارد ، در بارهء او از شش چيز اجتناب كند 35 - احمد بن نوح از مردى و او از امام صادق ( ع ) نقل مىكند كه حارث بن اعور به امير المؤمنين عرض كرد : يا امير المؤمنين ! به خدا سوگند كه من تو را دوست دارم ، فرمود : اى حارث ! اگر مرا دوست دارى با من خصومت مكن و با من بازى مكن و با من مناظره مكن و با من شوخى مكن و مرا از مقام خود پايين نياور و مرا از مقام خود بالا نبر .
خداوند به ابراهيم انگشترى فرستاد كه در آن شش حرف بود
خداوند به ابراهيم انگشترى فرستاد كه در آن شش حرف بود 36 - حسين بن خالد مىگويد : به امام موسى بن جعفر ( ع ) عرض كردم : نوشتهء انگشتر آدم چه بود ؟ فرمود : « لا اله الَّا الله محمد رسول الله » آدم آن را با خود از بهشت آورده بود . و چون نوح سوار كشتى شد ، خداوند به او وحى كرد كه اى نوح هر گاه از غرق شدن بترسى هزار بار « لا اله الَّا الله » بگو ، سپس از من درخواست نجات كن كه من تو و كسانى را كه به تو ايمان آوردهاند و با تو هستند نجات مىدهم . مىگويد : نوح و همراهان او سوار كشتى شدند ، بادى بر آنان وزيد ، نوح از غرق شدن ترسيد و فرصت نيافت كه هزار بار « لا اله الَّا الله » بگويد ، پس به زبان سريانى گفت : هزار هزار مرتبه هلوليا يا ماريا اتقن ، مىگويد : پس طناب كشتى استوار شد و كشتى آرام گرفت . نوح گفت : كلامى كه خداوند به وسيلهء آن مرا از غرق شدن نجات داد ، شايسته
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 487