نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 477
مىكند و كسى است كه غافل است در حالى كه از او غفلت نمىشود ( همواره مراقب اويند ) و كسى كه با تمام دهانش مىخندد در حالى كه نمىداند خداوند از او راضى يا خشمناك است .
نهى از كشتن شش حيوان
نهى از كشتن شش حيوان 18 - داود بن كثير رقّى مىگويد : هنگامى كه ما نزد امام صادق ( ع ) نشسته بوديم ، مردى از كنار ما عبور كرد در حالى كه در دست او يك پرستوى سر بريده بود ، امام صادق ( ع ) به سوى او جست و آن را از دست او گرفت و به زمين زد ، سپس فرمود : آيا عالم شما به اين كار دستور داده يا فقيه شما چنين كرده است ؟ پدرم از جدّم نقل مىكند كه پيامبر خدا ( ص ) از كشتن شش حيوان نهى كرده است : زنبور عسل و مورچه و قورباغه و جغد و هدهد و پرستو ، اما زنبور عسل چيز پاك مىخورد و چيز پاك مىسازد و آن همان است كه خدا به او وحى كرده است [1] و از انس و جنّ محسوب نمىشود ، اما مورچه ، مردم در زمان سليمان بن داود دچار قحطى شدند و بيرون آمدند تا طلب آب كنند ، ناگهان به مورچه اى برخورد كردند كه به روى پاها ايستاده بود و دستانش را به آسمان بلند كرده بود و مىگفت : خدايا من مخلوقى از مخلوقات تو هستم ما از فضل تو بىنياز نيستيم ، پس ما را از نزد خود روزى بده و ما را به سبب گناهان نادانان از فرزندان آدم مؤاخذه مكن . سليمان به مردم گفت : به خانه هايتان برگرديد كه خداوند شما را به سبب دعاى ديگران سيراب خواهد كرد ، و اما قورباغه ، وقتى آتش به ابراهيم روشن كردند ، جانداران زمينى به خدا شكايت كردند و اجازه خواستند كه بر آن آب بريزند ، خداوند به هيچ يك از آنها اجازه نداد مگر قورباغه كه دو سوم او سوخت و يك سوم او باقى ماند ، و اما هدهد ، او راهنماى سليمان ( ع ) به سرزمين بلقيس بود ، و اما جغد ، او يك ماه راهنماى آدم ( ع ) از سرزمين سرنديب به سوى سرزمين جده بود ، و اما پرستو ، گردش او در آسمان براى اظهار تأسف از آنچه بر اهل بيت محمد ( ص ) كردند و تسبيح او ، گفتن الحمد لله رب العالمين است ، آيا نمىبينيد كه او مىگويد : و لا الضالين .
شش خصلت است كه خداوند آنها را به پيامبرش و امامان از نسل او و پيروان آنان مكروه مىدارد
شش خصلت است كه خداوند آنها را به پيامبرش و امامان از نسل او و پيروان آنان مكروه مىدارد 19 - اسحاق بن عمّار از امام صادق ( ع ) نقل مىكند كه پيامبر خدا ( ص ) فرمود :