responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 389


باب خصلتهاى پنجگانه

باب خصلتهاى پنجگانه

پنج چيز در ميزان عمل چه سنگين هستند

پنج چيز در ميزان عمل چه سنگين هستند 1 - ابو سالم ، چوپان پيامبر خدا ( ص ) نقل مىكند كه از پيامبر شنيدم كه فرمود : پنج چيز در ميزان عمل چقدر سنگين هستند : سبحان الله و الحمد لله و لا اله الَّا الله و الله اكبر و فرزند صالح كه از مسلمانى بميرد و او صبر كند و به حساب خدا بگذارد .

پنج چيز است كه خداوند به پيامبرى از پيامبرانش در آنها به پنج چيز مختلف فرمان داد

پنج چيز است كه خداوند به پيامبرى از پيامبرانش در آنها به پنج چيز مختلف فرمان داد 2 - ابو صلت هروى مىگويد : از امام رضا ( ع ) شنيدم كه مىفرمود : خداوند به يكى از پيامبرانش وحى كرد كه چون صبح كردى اولين چيزى را كه با آن برخورد نمودى بخور و دومى را پنهان كن و سومى را بپذير و چهارمى را نااميد مكن و از پنجمى فرار كن . گفت چون صبح كرد و به راه افتاد با كوه سياه بزرگى رو به رو شد و ايستاد و گفت :
پروردگارم به من دستور داده كه آن را بخورم و متحير ماند . سپس با خود گفت :
پروردگارم مرا به چيزى كه توانايى ندارم فرمان نمىدهد ، پس به سوى آن رفت تا بخورد . هر چه به آن نزديك شد آن كوچكتر شد و وقتى به آن رسيد آن را لقمه اى يافت و خورد و ديد كه آن گواراترين چيزى بود كه تا به حال خورده است .
سپس به راه افتاد . با تشتى رو به رو شد و گفت : پروردگارم به من فرمان داده كه آن را پنهان سازم پس حفره اى كند و آن را داخل آن قرار داد و رويش خاك ريخت و به راه خود ادامه داد ولى ديد كه تشت بيرون آمد و با خود گفت : من آنچه را كه پروردگارم فرمان داده بود انجام دادم و به راه افتاد ، ناگهان پرنده اى را ديد كه بازى به دنبال آن است ، پرنده در اطراف او دور زد و او گفت : كه پروردگارم فرمان داده كه آن را بپذيرم ، پس آستين خود را باز كرد و پرنده وارد آن شد ، باز به او گفت : شكارم را گرفتى و من چند روز است كه به دنبال آن هستم ، او با خود گفت كه پروردگارم به من فرمان داده كه من اين را مأيوس نكنم پس قطعه اى از ران خود را بريد و به آن انداخت ، سپس رفت و ناگهان گوشت مردار گنديدهء كرم افتاده اى را ديد با خود گفت : پروردگارم به

نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 389
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست