responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 279


ردا راه مىرود ( تا براى صاحب مصيبت ريا كند ، چون آن زمان بدون ردا بودن دليل بر مصيبتزدگى بود ) يا كسى كه در مصيبت دستش را به زانوانش مىزند ، يا كسى كه ( موقع دفن بر سر جنازه ) مىگويد : با او مدارا كنيد و به او رحم كنيد خدا شما را رحم كند . ( اين رسم باعث تأخير در دفن مىشود كه كراهت دارد ) 266 - سكونى از امام صادق ( ع ) و او از پدرانش از على ( ع ) نقل مىكند كه پيامبر خدا ( ص ) فرمود : سه نفرند كه نمىدانم جرم كدام يك بيشتر است : كسى كه بدون ردا پشت سر جنازه مىرود و كسى كه مىگويد : با او مدارا كنيد ، و كسى كه مىگويد : به او طلب آمرزش كنيد ، خدا شما را بيامرزد .

در براء بن معرور سه سنّت جارى شد

در براء بن معرور سه سنّت جارى شد 267 - حسين بن مصعب از امام صادق ( ع ) نقل مىكند كه فرمود : در براء بن معرور انصارى سه سنت جارى شد : نخستين آنها اين بود كه مردم با سنگ خودشان را پاك مىكردند ، براء بن معرور كدويى خورد و شكم او نرم شد و با آب خودش را پاك كرد و خداوند در بارهء او اين آيه را نازل فرمود : « همانا خداوند توبه كنندگان و پاكيزه كنندگان را دوست دارد » [1] و لذا در استنجا ، سنّت بر اين جارى شد كه از آب استفاده شود . ( دوم اينكه ) چون مرگ او فرا رسيد در مدينه نبود ، پس دستور داد كه صورت او را به طرف پيامبر خدا ( ص ) برگرداندند ( در آن زمان پيامبر در مكه بود ) ( سوم اينكه ) و نيز ثلث مال خود را وصيت كرد ، پس راجع به قبله قرآن نازل شد و وصيت به ثلث سنت گرديد .

در صفوان بن اميه جمحى سه سنّت جارى شد

در صفوان بن اميه جمحى سه سنّت جارى شد 268 - امام صادق ( ع ) فرمود : در صفوان بن اميه جمحى سه سنت جارى شد : پيامبر خدا ( ص ) هفتاد زره كه در حطمه بافته شده بود به عنوان عاريه از وى خواست ، او گفت : اى محمّد اينها را به زور مىخواهى ؟ فرمود : بلكه به صورت عاريه مىخواهم كه باز پس داده مىشود ، پس گفت : يا رسول الله ، آيا پيش از هجرت من باز پس مىدهى ؟ فرمود : بعد از فتح مكه هجرت نيست . و نيز او در مسجد خوابيده بود . لباس خود را زير سرش گذاشته بود ، از مسجد بيرون آمد تا بول كند ، وقتى برگشت ديد لباس او دزديده شده ، گفت : چه كسى لباس مرا برده است ؟ و در جستجوى آن بيرون آمد و آن را در دست مردى يافت و او را نزد پيامبر ( ص ) برد ، پيامبر فرمود : دست او را ببريد ، صفوان گفت : آيا به خاطر لباس من دست او را مىبريد ؟ من آن را به او بخشيدم ، پيامبر فرمود : آيا اين كار را پيش از آنكه او را نزد من بياورى انجام دادى ؟ و



[1] سورهء بقره ، آيه 222 .

نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 279
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست