نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 97
مىكنيد ؟ گفتند : خداى تو ، خداى پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را « و اين در حالى است كه اسماعيل عموى يعقوب بود و خداوند در اينجا از او به عنوان پدر يعقوب ياد كرده است . پيامبر خدا ( ص ) فرمود : عمو به منزلهء پدر است و بنا بر اين سخن پيامبر كه فرمود : من فرزند دو ذبيح هستم ، بر اين اساس است كه يكى از آن ذبيح حقيقى و ديگرى ذبيح مجازى بوده و استحقاق ثواب بر نيت و آرزو است . بنا بر اين پيامبر خدا ( ص ) فرزند دو ذبيح است ، با دو وجهى كه ذكر كرديم . البته براى ذبح عظيم وجه ديگرى هم هست ( كه در روايت بعدى آمده است ) 79 - فضل بن شاذان مىگويد : از امام رضا ( ع ) شنيدم كه فرمود : چون خداوند به ابراهيم ( ع ) فرمان داد به جاى پسرش اسماعيل آن قوچى را كه فرستاده بود ذبح كند ، ابراهيم آرزو كرد كه پسرش اسماعيل را به دست خود ذبح مىكرد و به ذبح آن قوچ مأمور نمىشد تا به قلبش آن رسد كه به قلب پدرى كه عزيزترين فرزندش را ذبح كرد مىرسد ، تا با اين كار به بالاترين درجهء ثواب مصيبتزده نايل گردد . پس خداوند به او وحى كرد : اى ابراهيم محبوبترين خلق من نزد تو كيست ؟ گفت : پروردگارا ، كسى را كه محبوبتر از حبيب تو محمد ( ص ) باشد نيافريده اى ، وحى شد : آيا او را بيشتر دوست دارى يا خودت را ؟ گفت : او را از خودم بيشتر دوست دارم . خداوند فرمود : آيا فرزند او را بيشتر دوست دارى يا فرزند خودت را ؟ گفت : بلكه فرزند او را . فرمود : ذبح شدن فرزند او به دست دشمنانش براى تو دردناكتر است يا ذبح شدن فرزندت به دست خودت به خاطر اطاعت من ؟ گفت : پروردگارا ذبح شدن فرزند او به دست دشمنانش برايم دردناكتر از ذبح فرزندم به دست خودم است . فرمود : اى ابراهيم طائفه اى كه گمان مىكنند كه از امّت محمد هستند ، فرزند او حسين را پس از وى از روى ستم و دشمنى مىكشند ، همان گونه كه قوچ را سر مىبرند و با اين كار دچار غضب من مىشوند . ابراهيم با شنيدن اين سخن بسيار ناراحت شد و قلبش به درد آمد و شروع به گريه كرد ، پس به او وحى شد كه اى ابراهيم ناراحتى تو بر قتل حسين را معادل ناراحتى تو بر فرزندت اسماعيل ، در صورتى كه او را ذبح مىكردى قرار مىدهم و با اين كار تو را به بالاترين درجهء اهل ثواب در مصيبت مىرسانم و اين معناى سخن خداوند است كه فرمود : « و هديناه بذبح عظيم » . دو چيز بر پا و دو چيز در حال حركت هستند و دو چيز جانشين يك ديگرند و دو چيز دشمن يك ديگر هستند 80 - عبد الله بن سليمان كه كتاب خوان بود گفت : در بعضى از كتابهاى آسمانى
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 97