چيز از فطرت است : گرفتن ناخنها و چيدن شارب و چيدن موهاى زير بغل و تراشيدن موى عانه و ختنه كردن .
پنج فضيلت براى امير المؤمنين ( ع ) 87 - حارث بن ثعلبه مىگويد : به سعد گفتم : آيا چيزى از مناقب على ( ع ) را مشاهده كردى ؟ گفت : آرى چهار منقبت از او را نيز مشاهده كردم و پنجمى آنها را مشاهده كردم و بگونه اى بود كه اگر من يكى از آنها را داشتم براى من از داشتن شتران سرخ مو محبوبتر بود : پيامبر خدا ( ص ) ابو بكر را با سورهء برائت فرستاد ، سپس على را فرستاد و او آن سوره را از ابو بكر گرفت و ابو بكر برگشت و گفت : يا رسول الله آيا در بارهء من چيزى نازل شد ؟ فرمود : نه ، فقط مىخواستم ( آن سوره را ) مردى از خود من ابلاغ كند .
و نيز پيامبر ( ص ) همهء درها را ( كه به مسجد او باز مىشد ) بست ولى در خانه على را نبست ، گفتند : همهء درها را بستى ولى در خانهء او را رها كردى ؟ فرمود : آنها را از پيش خودم نبستم و از پيش خود باز نگذاشتم . مىگويد : پيامبر خدا ( ص ) عمر بن خطاب را با مردى ديگر به خيبر فرستاد و هر دو شكست خورده بازگشتند ، پس پيامبر فرمود : فردا پرچم را به مردى خواهم داد كه خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند و ستايش بسيار كرد . مىگويد : چندين نفر در انتظار آن بودند ، كه پيامبر ( ص ) على ( ع ) را خواند و پرچم را به او داد و او برنگشت مگر اينكه خداوند او را پيروز كرد .
چهارمين منقبت اين بود كه در روز عيد غديرخم پيامبر خدا ( ص ) دست على ( ع ) را گرفت و آن را بالا برد تا جايى كه زير بغلهايشان ديده شد ، پس فرمود : آيا من براى شما از جانهايتان اولىتر نيستم ؟ گفتند : آرى يا رسول الله ، فرمود : هر كس را كه من مولاى اويم على مولاى اوست . و پنجمين منقبت اين بود كه پيامبر خدا ( ص ) او را در ميان خانوادهء خود جانشين خويش كرد و سپس به سوى او برگشت و فرمود : تو براى من به منزلهء هارون از موسى هستى جز اينكه پيامبرى پس از من نخواهد آمد .