نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 409
همچنان آب مىخورد تا اينكه شكمش پاره شد و مرد ، و مىگفت : پروردگار محمد مرا كشت . همهء اين موارد در يك ساعت اتفاق افتاد ، آنها نزد پيامبر خدا ( ص ) بودند و به او گفتند : يا محمد راجع به تو تا ظهر منتظر مىمانيم اگر از گفته هايت برگشتى كه هيچ و گر نه تو را مىكشيم ، پيامبر وارد خانهء خود شد و در حالى كه اندوهگين بود در خانه را بست ، در همان حال جبرئيل نازل شد و به او گفت : يا محمد ، خداوند به تو سلام مىرساند و مىگويد : « آشكار كن آنچه را كه به آن مأموريت دارى » يعنى كار خودت را به اهل مكه اظهار نما و دعا كن « و از مشركان روى برگردان » . او گفت : اى جبرئيل با مسخره كنندگانى كه مرا تهديد كردهاند چه كنم ؟ جبرئيل گفت : « همانا تو را از شرّ مسخره كنندگان خلاص كرديم » گفت : اى جبرئيل الآن آنها پيش من بودند ، گفت : كارشان را ساختيم ، در آن موقع پيامبر كار خود را آشكار كرد . حديث طولانى بود و ما آن قسمت را كه مورد نياز بود نقل كرديم و تمام آن را در آخر جزء چهارم از كتاب « النبوة » آوردهايم . نماز ميّت پنج تكبير دارد 26 - ابو بكر حضرمى از امام باقر ( ع ) نقل مىكند كه به من فرمود : اى ابو بكر ! آيا مىدانى كه نماز ميت چگونه است ؟ گفتم : نه ، فرمود : پنج تكبير دارد ، آيا مىدانى كه اين پنج تكبير كجاست ؟ گفتم : نه ، فرمود : پنج تكبير از پنج نماز گرفته شده است ، از هر نمازى يك تكبير . 27 - سفيان بن سمط از امام صادق ( ع ) نقل مىكند كه فرمود : آدم بيمار شد و ميوه خواست ، پسرش ، هبة الله به جستجوى ميوه پرداخت ، جبرئيل نزد او آمد و گفت : اى هبة الله كجا مىروى ؟ گفت : آدم مريض شده و ميوه مىخواهد ، گفت : برگرد كه خداوند او را قبض روح كرد ، مىگويد : او برگشت و ديد كه آدم از دنيا رفته است . پس فرشتگان به او غسل دادند و او را گذاشتند و به هبة الله دستور داده شد كه پيش بيفتد و بر او نماز بخواند ، او پيش افتاد و بر او نماز خواند در حالى كه فرشتگان هم پشت سر او بودند و خداوند به او وحى كرد كه پنج تكبير بگويد و به آرامى دفن كند و قبر او را با زمين برابر سازد ، سپس فرمود : با مردگانتان چنين كنيد .
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 409