نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 371
حديث پيامبر خدا ( ص ) از چهار كس به مردم رسيده و پنجمى ندارد 131 - سليم بن قيس هلالى مىگويد : به امير المؤمنين ( ع ) گفتم : يا امير المؤمنين ، من از سلمان و مقداد و ابو ذر چيزى از تفسير قرآن و احاديث پيامبر خدا شنيدم كه غير از چيزى بود كه در دست مردم است ، و از تو شنيدم كه آنچه را كه از آنها شنيدهام تصديق فرمودى و در دست مردم چيزهاى بسيارى از تفسير قرآن و احاديث پيامبر ديدهام كه شما با آن مخالف هستيد و معتقديد كه آنها باطل است ، آيا به نظر شما مردم از روى عمد به پيامبر دروغ مىبندند و قرآن را با رأىهاى خودشان تفسير مىكنند ؟ مىگويد : على ( ع ) رو به سوى من كرد و فرمود : پرسيدى پس جواب آن را درياب . همانا در دست مردم حقى و باطلى و راستى و دروغى و ناسخى و منسوخى و عامى و خاصى و محكمى و متشابهى و حفظى و گمانى وجود دارد و به پيامبر خدا ( ص ) در زمان حياتش دروغ بستند تا جايى كه خطبه اى خواند و فرمود : اى مردم دروغگويان بر من زياد شدهاند هر كس از روى عمد بر من دروغ بندد ، نشيمنگاه او پر از آتش مىشود . پس از مرگ آن حضرت نيز كسانى به او دروغ بستند . همانا حديثى كه به شما مىرسد از چهار كس مىرسد كه پنجمى ندارد : مردمى كه منافق است و ايمان را اظهار مىكند و تظاهر به اسلام دارد و باكى از آن ندارد كه به پيامبر خدا ( ص ) از روى عمد دروغ بندد ، اگر مردم بدانند كه او منافق و دروغگوست از او نمىپذيرند و او را تصديق نمىكنند ولى آنها مىگويند كه او از اصحاب پيامبر است و او را ديده و از او شنيده است ، از چنين شخصى حديث را اخذ مىكنند و از درون او خبر ندارند در حالى كه خداوند وقتى از منافقين خبر داده و وصف حال آنها را بيان كرده ، از حال او خبر داده و او را معرفى نموده و فرموده است : « و چون آنها را مىبينى قيافه هايشان تو را به شگفتى وامىدارد و اگر سخن بگويند به آنها گوش مىدهى » [1] اينان پس از پيامبر ( ص ) باقى ماندند و به پيشوايان گمراهى و دعوتكنندگان به آتش با گفتن سخن زور و دروغ و بهتان تقرب جستند و آنها اينان را به كار گماشتند و به گردههاى مردم سوارشان كردند و با آنها دنيا را به دست آوردند و همواره مردم با دنيا و پادشاهان هستند ، مگر كسانى كه خدا آنها را حفظ كند ، اين يكى