responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 303


مىكند كه على بن ابى طالب ( ع ) از پيامبر خدا ( ص ) از پيامبر خدا ( ص ) نقل مىكند كه فرمود : كسى كه با مردم معامله كند و به آنان ستم نكند و با آنان سخن بگويد و دروغ نگويد و به آنان وعده بدهد و تخلف نكند ، او از كسانى است كه شخصيت آنها كامل و عدالتشان آشكار و برادريشان واجب و غيبت كردن آنها حرام شده است .
29 - عبد الله بن سنان از امام صادق ( ع ) نقل مىكند كه فرمود : سه چيز است كه در هر كس باشد باعث مىشود كه مردم چهار چيز را در حق او انجام دهند . كسى كه وقتى با مردم سخن مىگويد دروغ نگويد و چون با آنان آميزش داشته باشد ستم نكند و چون به آنان وعده بدهد تخلف نكند ، واجب است كه عدالت او در ميان مردم آشكار شود و شخصيت او نيز آشكار شود و غيبت كردن او بر آنان حرام گردد و برادرى او بر آنان واجب شود .
شيطان چهار بيت شعر گفته و با آن به دو بيت شعر آدم پاسخ داده 30 - عبد الله بن احمد طائى از پدرش و او از امام رضا ( ع ) و او از پدرانش از حسين بن على بن ابى طالب ( ع ) نقل مىكند كه فرمود : على بن ابى طالب در مسجد كوفه بود .
مردى از اهل شام برخاست و گفت : يا امير المؤمنين از تو راجع به چند چيز سؤال مىكنم ، فرمود : براى فهميدن بپرس و براى ستيزه جويى مپرس ، او از چند چيز پرسيد و از جملهء آنها اين بود كه پرسيد : به من خبر بده كه نخستين كسى كه شعر گفت چه كسى بود ؟ فرمود : آدم ، گفت : از جملهء شعرهاى او كدام است ؟ فرمود : وقتى از آسمان به زمين فرود آمد و خاك و گستردگى آن را ديد و قابيل ، هابيل را كشت آدم چنين سرود : آبادىها و هر كس كه در آن است تغيير يافت ، پس روى زمين تيره و زشت شد ، هر صاحب رنگ و طعمى تغيير يافت و شادابى صورت نمكين كم شد .
شيطان او را چنين پاسخ داد :
از آبادىها و ساكنانش دور شو ، كه به وسيلهء من بهشت وسيع بر تو تنگ شد ، تو و

نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 303
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست