نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 255
مگر براى سه كارى كه كردم و دوست داشتم كه آنها را انجام نمىدادم ، و سه كارى كه نكردم و دوست داشتم كه آنها را انجام مىدادم ، و سه كارى كه دوست داشتم آنها را از پيامبر خدا ( ص ) مىپرسيدم ، اما آن كارهايى كه دوست داشتم كه آنها را انجام نمىدادم عبارت از اينها بودند كه : دوست داشتم در خانهء فاطمه ( س ) را نمىگشودم اگر چه با من اعلام جنگ مىكرد ، و دوست داشتم كه من « فجائه » را در آتش نمىسوزانيدم بلكه او را آسان مىكشتم و يا او را پيروزمندانه آزاد مىكردم ، و دوست داشتم كه در روز سقيفه خلافت را به گردن يكى از دو نفر ، عمر يا ابو عبيده مىانداختم كه او امير مىشد و من وزير مىشدم . و اما آن كارهايى كه انجام ندادم و دوست داشتم كه آنها را انجام مىدادم عبارت بودند از اينكه : دوست داشتم كه اشعث ( بن قيس كندى ) را كه اسير آوردند گردنش را مىزدم ، چون گمان مىكنم كه او هيچ اهل شر را نمىبيند مگر اين كه او را كمك مىكند ، و دوست داشتم كه چون خالد بن وليد را به سوى اهل رده حركت دادم ، خودم به دهى مىرفتم و اگر مسلمانان پيروز مىشدند كه هيچ و اگر از روى حيله شكست مىخوردند من در صدد ملاقات آنها و يا كمك به آنها مىآمدم ، و دوست داشتم كه چون خالد را به سوى شام فرستادم ، جبههء شرق را هم در اختيار عمر بن خطاب مىگذاشتم و در اين صورت دو دستم را در راه خدا به راست و چپ گشوده بودم . و اما آن كارهايى كه دوست داشتم آن را از پيامبر خدا ( ص ) مىپرسيدم عبارتند از اينكه : دوست داشتم از او در بارهء كار خلافت مىپرسيدم و با اهل آن نزاع نمىكردم ، و دوست داشتم كه از او مىپرسيدم كه آيا انصار هم در خلافت سهمى دارند ، و دوست داشتم كه از او در بارهء ارث برادر و عمو مىپرسيدم ، چون در من به آنها نياز بود . مصنف اين كتاب مىگويد : روز غدير خم براى هيچ كس جاى عذرى نگذاشت و سرور زنان فاطمه ( ع ) وقتى از فدك منع شد ، همين مطلب را به انصار بازگو كرد و آنها گفتند : اى دختر محمد ، اگر اين سخنان را پيش از بيعت كردن با ابو بكر از تو مىشنيديم از على به هيچ كس عدول نمىكرديم ، فاطمه ( ع ) فرمود : آيا پدرم روز غدير خم بر كسى جاى عذر گذاشت ؟ سخن عبد الله بن مسعود كه دانشمندان زمين سه نفرند 229 - ابو الزعراء از عبد الله بن مسعود نقل مىكند كه گفت : دانشمندان زمين سه نفرند : دانشمندى در شام و دانشمندى در حجاز و دانشمندى در عراق ، اما دانشمند
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 255