نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 177
هستم ، تا وقتى كه بميرى و آن مال اوست و چون بميرد ، مال در اختيار وارث قرار مىگيرد . 93 - قيس بن عاصم گفت : با جمعى از قبيلهء بنى تميم خدمت پيامبر خدا ( ص ) رسيديم و صلصال بن دلهمس نزد او بود ، گفتم : اى پيامبر خدا ( ص ) ما را موعظه اى كن كه ما در بيابان رفت و آمد داريم ، فرمود : همانا ذلت با عزّت ، و مرگ با زندگى ، و آخرت با دنياست . و براى هر چيزى حسابگرى و براى هر چيزى مواظبى و براى هر حسنه اى ثوابى و براى هر كار بدى مجازاتى و براى هر مدّتى نوشته اى است . اى قيس به ناچار تو را همنشينى است كه همراه تو دفن مىشود و در حالى كه او زنده است و تو با آن دفن مىشوى در حالى كه تو مرده اى ، اگر او كرامت داشته باشد ، تو را گرامى خواهد داشت و اگر پست باشد ، تو را تسليم خواهد كرد ، آنگاه او محشور نمىشود مگر با تو و برانگيخته نمىشود مگر با تو ، از تو فقط در بارهء او سؤال خواهد شد ، بنا بر اين جز همنشينى شايسته انتخاب مكن كه اگر شايسته و صالح باشد با آن مأنوس مىشوى و اگر فاسد باشد ، تنها از آن بترس ، آن همنشين ، عمل توست . قيس گفت : اى پيامبر خدا ( ص ) دوست دارم اين سخن در ابياتى از شعر گفته شود كه با آن به عربهاى ديگر افتخار كنيم و ذخيره اى براى ما باشد . پيامبر فرمود : حسان بن ثابت را نزد او آوردند . قيس مىگويد : من انديشيدم كه اين موعظه را در چه قالبى از شعر ريزم و پيش از آمدن حسان بن ثابت ، سخن بر من هموار شد و گفتم : اى پيامبر خدا ( ص ) ابياتى به نظرم رسيد كه گمان مىكنم با آنچه شما اراده كردهايد موافق باشد ، پس گفتم : براى خود همنشينى از كارهايت انتخاب كن ، كه همنشين انسان در قبر همان چيزى است كه انجام داده ، به ناچار بايد آن را براى پس از مرگ آماده كنى ، براى روزى كه انسان ندا داده مىشود و او مىپذيرد . اگر به چيزى مشغول هستى ، جز به آنچه خوشنودى خدا در آن است مشغول مباش . انسان را پس از مرگ و پيش از آن همنشينى نيست ، به جز عملى كه كرده است ، آگاه باشيد كه انسان ، مهمان خانوادهء خويش است ، اندكى ميان آنها مىماند و آنگاه كوچ مىكند . خداوند به پيامبر خدا ( ص ) در بارهء على ( ع ) سه كلمه وحى كرد 94 - عبد الله بن اسعد بن زراره از پيامبر خدا ( ص ) نقل مىكند كه فرمود :
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 177