نام کتاب : درسهايى از نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المنتظري جلد : 1 صفحه : 274
نيز قبل از رنسانس به آن خيلى اهميت مىدادند ، اعتقاد بر اين بود كه نُه آسمان مانند پوسته هاى پياز روى هم بدون اين كه بين آنها فاصله اى باشد وجود دارد ، هفت تا از آنها مربوط به سيّارات هفت گانه است كه از جمله آنهاست خورشيد و ماه ، يكى را هم فلك بروج مىناميدند و مىگفتند كه ستاره هاى ثابت در آن فلك ثوابت يا بروج قرار دارند ، و به يك فلك ديگر كه فلك الافلاك يا فلك اطلس نام داشت نيز قائل بودند . بر خلاف اين نظريه حضرت على ( عليه السلام ) مىفرمايد كه بين آسمانها فاصله است . حالا منظور از هفت آسمان چيست ؟ در درس پيش عرض كردم ممكن است مقصود هفت مرتبه و يا هفت قسمت از منظومه شمسى و كهكشانهايى كه در اين جوّ هست باشد ، و بين آنها فاصله هايى وجود دارد كه در بعضى روايات است ( 1 ) كه بين آنها پانصد سال راه از سالهاى آخرت است . ( و شايد منظور اين است كه فاصله زياد است ) . اگر از سالهاى آخرت باشد در آن صورت هر روزى از آن به اندازه هزار سال است ، قرآن مىفرمايد : ( إنّ يوماً عند ربّك كألف سنة ممّا تعدّون ) ( 2 ) يك روز نزد پروردگار تو به اندازه هزار سال است . خلاصه بين آسمانها فاصله زياد است ، بر خلاف هيأت بطلميوس كه مىگفت اين آسمانها به هم چسبيده است و بين آنها هيچ خلأ نيست ، در اينجا حضرت مىفرمايد : « ثُمَّ فَتَقَ مَابَيْنَ السَّماوَاتِ الْعُلَا ، فَمَلاََهُنَّ أطْوَاراً مِنْ مَلاَئِكَتِهِ » ( سپس خداوند بين آسمانهاى بالا فاصله و شكاف قرار داد ، پس اين فاصله ها را از ملائكه پر نمود . ) در خلقت ملائكه حرفهاى زيادى وجود دارد ، كه در اينجا مختصرى از آن را بيان مىكنيم .