نام کتاب : درسهايى از نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المنتظري جلد : 1 صفحه : 106
مگر اين كه كلام ابن ابى الحديد را اين طور توجيه كنيم كه صفت در اينجا معنى مصدرى دارد ، يعنى اگر بخواهيم ذات حق را توصيف كنيم و معناى توصيف هم يعنى تعريف ، اين تعريف كردن حق تعالى نه « حدّ » دارد و نه « رسم » و اين صفت معنايش وصف عارض ذات نيست ، بنابراين طبق معناى مصدرى توصيف كردن « حق » يعنى تعريف كردن ذات او . اما آن طور كه ما گفتيم و ديگران مىگويند اين است كه : حضرت در اينجا ذات حق را نخواسته بگويد ، در حقيقت ذات حق تعالى محرز است كه بسيط است و حدّ ندارد ، بلكه خواسته بگويد علاوه بر اين كه ذات حق محدود نيست و بى پايان است صفات حق تعالى هم محدود نيست و بى پايان است مثل علم و قدرت و حيات حق تعالى . منظور از اين « حدّ محدود » اصطلاح منطقى « حدّ » و « رسم » نبودهاست ، منظور حضرت كه مىگويد : صفات حق تعالى حدّ محدود ندارد و نيز نعت موجود ندارد ، يعنى چنين نيست كه صفات حق تعالى عارض بر ذاتش باشند ، بلكه از ازل عين ذاتش بودهاند . اين طور نيست كه خدا مثلاً علم نداشته باشد و بعد براى او پيدا شود . بنابراين ابن ابى الحديد معتزلى - كه سنّى مذهب و آدم نسبتاً منصفى هم بوده - اين عبارت را مربوط به ذات حق تعالى گرفته و ظاهراً حرف درستى نباشد . « و لا وقت معدود » صفات حق تعالى وقت و زمان ندارد ، چنانچه ذات حق زمان ندارد . يعنى صفات او وقت شمردهاى كه مثلاً بگوييم خدا از صد هزار سال پيش علم پيدا كردهاست ندارد . « و لا اجل ممدود » نهايتِ كشيدهاى كه مثلاً تا صد سال يا هزار سال ديگر وقت دارد هم ندارد ; چون در حقيقت « وقت » اوّل تا آخر زمان چيزى را مىگويند ، مثلاً مىگويند اين چيز صد سال وقت دارد ، اما اجل مربوط به نهايت است ، مثلاً مىگوييم اجلش چه وقت مىآيد . اين معانى براى خدا نيست ، چرا ؟ براى اين كه
106
نام کتاب : درسهايى از نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المنتظري جلد : 1 صفحه : 106