ديدم در شما هست يا نيست و مىخواستم آزمايش بكنم . « فانّى قرأت نعتك فى التّورية » من اوصاف شما را در تورات خوانده ام ، « محمّد بن عبداللّه ، مولده بمكة و مهاجره بطيبة و ليس بفظّ و لا غليظ و لا سخّاب و لا متزيّن بالفحش ، و لا قول الخناء » در تورات نوشته شده « محمّد بن عبداللّه ولادتش به مكه و محلّ هجرتش طيبه است - طيبه اسم مدينه است - اين محمّد بن عبداللّه بداخلاق نيست ، غلظت و خشونت ندارد ، سر كسى فرياد نمىكشد ، صدايش را بلند نمىكند ، و هيچ وقت حرفهاى زشت از دهانش خارج نمىشود » . سپس گفت : شهادت مىدهم به اين كه نيست خدايى جز اللّه و تو پيغمبر خدا هستى ، و اين مال من در اختيار شما « و هذا مالى فاحكم فيه بما انزل اللّه » حكم كنيد در مال من آنچه را كه خدا دستور داده « و كان اليهودى كثير المال » و آن يهودى مال زيادى داشت .
زندگى ساده پيامبراكرم ( صلى الله عليه وآله و سلم ) « ثمّ قال على ( عليه السلام ) : كان فراش رسول اللّه عباءة و كانت مرفقته ادماً حشوها ليف فثنيّت له ذات ليلة » آنگاه حضرت على ( عليه السلام ) در ادامه همين حديث راجع به پيغمبراكرم ( صلى الله عليه وآله و سلم ) فرمود : فراش حضرت يعنى زيراندازش يك عبا بود كه حضرت آن را مىانداخت و به روى آن مىنشست ، و متكا يا پشتى ايشان هم به اصطلاح ما ظاهراً يك پوستى بوده كه داخل آن به جاى پشم و پنبه برگ خرما بوده است ; حضرت على ( عليه السلام ) مىفرمايد : در يك شب زيرانداز پيامبر را دولا كردم براى اين كه وقتى مىخواهد بخوابد نرم باشد و پهلو و كمرش صدمه نخورد ، و روى يك جاى نرمى استراحت كند . « فلمّا اصبح قال لقد منعنى الفراش اللّيلة الصّلوة » پس وقتى صبح شد پيغمبراكرم ( صلى الله عليه وآله و سلم ) فرمودند : اين فراش نرمى كه براى من امشب مهيّا كرديد مرا از نماز باز داشت . حالا آيا از همه نماز شب حضرت را باز داشته يا از بعضى از نماز شب ، اين معلوم نيست ، در روايات زياد داريم كه پيغمبراكرم ( صلى الله عليه وآله و سلم ) نماز شب را

485