responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درر الأخبار من بحار الأنوار ( فارسي ) نویسنده : سيد مهدي حجازي    جلد : 1  صفحه : 363


هارون و نديمانش با صورتهايشان به زمين افتادند و از هوش رفتند و از ترس آنچه ديدند عقلهايشان پريد . بعد از مدتى كه به هوش آمدند . هارون به امام موسى كاظم عليه السّلام عرض كرد : از تو مىخواهم به حقى كه بر تو دارم از اين تصوير شير بخواهى كه آن مرد را برگرداند . امام فرمود : اگر عصاى موسى آنچه از ريسمانها و طنابهاى ساحران را كه بلعيده بود برگرداند اين صورت هم آنچه را بلعيده برمىگرداند . اين نهايت كارى بود كه توانست خودش را راضى كند .
3 - ابو بصير از ابو الحسن ماضى روايت كرده كه : به حضور آن بزرگوار وارد شدم و عرض كردم فدايت شوم امام به چه وسيله اى شناخته مىشود ؟ فرمود : با چند خصلت ، اول آنها نصّى است كه در باره اش از پدرش صادر شود و او را به مردم بشناساند ، و وى را بر ايشان نصب كند تا حجتى بر ايشان باشد ، زيرا رسول خدا صلَّى الله عليه و آله على عليه السّلام را به خلافت نصب كرد و او را به مردم شناساند ، و ائمه نيز چنين هستند ايشان را به مردم مىشناسانند ، و آنها را [ به جاى خودشان ] براى مردم نصب مىكنند ، تا مردم ايشان را بشناسند ، [ بعضى از خصلتهاى امام نيز عبارت از اين است كه : ] سؤال شود و او جواب گويد ، پيش وى ساكت باشند [ و آنچه را مردم لازم دارند ] او شروع [ به بيان آنها ] كند ، و به مردم خبر بدهد كه در آينده چه اتفاق خواهد افتاد ، و با مردم به هر زبانى كه دارند ] گفتگو كند ، آنگاه به من فرمود : اى ابا محمد ، همين الان پيش از آنكه [ از نزد ما ] بلند شوى و بروى علامتى را به تو عطا خواهم كرد كه به آن اطمينان پيدا كنى . به خدا سوگند لحظاتى نگذشت كه مردى از اهالى خراسان وارد شد و به زبان عربى با امام سخن گفت ، امام جواب او را با زبان فارسى داد ، خراسانى عرض كرد : به خدا با شما فارسى صحبت نكردم مگر با اين گمان كه شما زبان فارسى را نيكو نمىدانيد ، حضرت فرمود : سبحان الله وقتى زبان شما را نيكو ندانم و نتوانم با همان زبان ، با شما جواب بگويم پس من چه فضلى بر شما خواهم داشت ؟ سپس فرمود :
اى أبا محمد ، كلام هيچ كسى بر امام پوشيده نمىماند و نه زبان مرغان و نه زبان چهار پايان ، و نه چيزى كه روح دارد ، امام با اين راه‌ها شناخته مىشود و اگر اين خصلتها در وى نباشد امام نيست .
4 - ابن عماره و ديگر راويان گفته‌اند : هارون الرشيد وقتى به حج رفت نزديك مدينه كه رسيد مردم سرشناس و پيشاپيش آنها حضرت موسى بن جعفر با استرى كه سوارش بود به استقبال او آمدند . ربيع به آن حضرت عرض كرد : اين مركب چيست كه ، با آن به استقبال امير مؤمنان آمده اى ؟ و حال آنكه اگر بخواهى با آن به كسى كه تندتر حركت مىكند برسى به او نمىرسى ، و اگر كسى بخواهد به تو برسد نمىتوانى خود را از دست وى خلاص كنى ؟ حضرت فرمود : او از خودپسندى و كبرى كه اسب سوار دچار آن مىشود فرود آمده و از ذلت و خوارى كه شتر سوار احساس مىكند فراتر رفته است « و خير الامور اوساطها » بهترين كارها همان است كه تعادل را حفظ كنند و به ميانه روى نزديك باشند .

363

نام کتاب : درر الأخبار من بحار الأنوار ( فارسي ) نویسنده : سيد مهدي حجازي    جلد : 1  صفحه : 363
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست