نام کتاب : الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 98
اسحاق : بلى ، اى امير المؤمنين پيغمبر على را به دستور خداوند به اسلام خواند . مأمون : آيا شايسته است و كه خداوند به پيغمبر خود تكليف كند كسى را كه هنوز به سن بلوغ نرسيده است و حكمى بر وى جارى نمىشود به دين دعوت كند ؟ اسحاق : پناه مىبرم به خداوند كه چنين نسبتى به وى داده شود . مأمون : بنا بر قياس گفته تو كه على اسلام آورد و در وقتى كه كودك بود و بر وى حكمى جارى نمىشد ، آيا پيغمبر كودكانى را به دين مىخواند كه هنوز طاقت و توانائى فهم و پذيرش آن را ندارند ، چنان كه در اين ساعت پيغمبر آنان را به دين دعوت كند و در ساعت ديگر آنان از دين بر گردند و اگر هم از دين بر گردند بر آنان گناهى نخواهد بود و حكم پيغمبر بر ايشان جارى نمىشود ، آيا تو روا مىدارى چنين چيزى را به پيغمبر خدا نسبت دهى ؟ اسحاق : به خدا پناه مىبرم از چنين نسبتى ؟ ! مأمون : اى اسحاق گمان مىكنم قصد تو از فضيلتى كه پيغمبر على ( عليه السلام ) را به سبب آن فضيلت بر ساير مردم برترى داده است آن است كه به سبب آن فضيلت على را از ديگران جدا كند تا مقام و برترى على ( عليه السلام ) شناخته شود و اگر خدا پيغمبر را مأمور كرده بود كه كودكان را به اسلام بخواند چنان كه على ( عليه السلام ) را دعوت كرد ، آن را نيز دعوت مىكرد . اسحاق : بلى . مأمون : آيا شنيده اى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلَّم هيچ كودك ديگرى از خاندان و خويشاوندان خود را به اسلام دعوت كرده باشد ، براى اين كه نگوئى على پسر عمش بود ؟ اسحاق : نمىدانم و نشنيدهام كه چنين كارى كرده است يا نه ؟ مأمون : اى اسحاق آيا عقيده دارى كه از آنچه نمىدانى و نمىشناسى باز خواست خواهى شد ؟
98
نام کتاب : الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 98