نام کتاب : الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 94
فرمان داد كه قضيه را به غائبان نيز اطلاع دهند . فردا پيش از طلوع فجر نزد وى حاضر شديم وى جامه هاى خود را پوشيده بود و انتظار ما را مىكشيد پس او سوار شد و ما نيز سوار شديم و آهنگ دربار كرديم چون بدان جا رسيديم خادمى را ايستاده نزد در ديديم ، چون ما را ديد گفت : اى ابا محمد ، امير المؤمنين در انتظار توست ، پس ما را داخل دربار كرد و فرمود كه نماز بخوانيم ما به نماز ايستاديم و هنوز نماز را به پايان نرسانده بوديم كه خادم بيرون رفت آنگاه به ما گفت : داخل شويد ما داخل شديم و ديديم كه امير المؤمنين بر روى مسند خود نشسته جامه سياه و طيلسان ( لباده ) و رشته مرواريد و عمامه خود را بر تن دارد ما ايستاديم و سلام كرديم او دستور نشستن داد و چون در جاى خود قرار گرفتيم او از مسندش به كنارى رفت و عبا و عمامه و شال و پارچه سياه ( علامتى بود كه بنى عباس انتخاب كرده بودند و امروز اين علامت براى علويّين است ) و قلنسوه خود را بر داشته و آنان را نيز امر كرد كه اين چنين كنند و آزاد باشند و چون حاضرين امر و تأكيد و اصرار خليفه را مشاهده كردند ، همه عبا و عمامه را بر داشته و شال و جوراب را كنده و با آزادى كامل نشستند . مأمون گفت : منظور من از اين جلسه گفتگو و مناظره در چند مبحث مورد لزوم و ابتلاء است . مأمون اول يك مسأله فقهى عنوان كرد و تقاضا نمودم اول يحيى بن اكثم و سپس ديگران به ترتيب پاسخ دهند . حاضرين به ترتيب از حكم و آثار و علل و اطراف و فروع آن مسأله جواب گفتند . مأمون تا آخرين نفر كه صحبت مىكرد ، ساكت و آرام نشسته و سر پائين انداخته و كاملا به حرفهاى حاضرين گوش مىداد . و پس از آن يحيى را مخاطب قرار داده و گفت : در بيان حكم نيكو جواب دادى ، ولى در بيان علت حكم راه اشتباه پيمودى و سپس يكايك آنان را مورد توجه قرار داده و سخنان آنان را تخطئه و انتقاد مىكرد و نسبت به سخنان بعضى از آنان
94
نام کتاب : الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 94