نام کتاب : الجواهر السنية ( كليات حديث قدسى ) ( فارسي ) نویسنده : الحر العاملي جلد : 1 صفحه : 641
و از محمد بن حسن بن وليد از صفار از يعقوب بن يزيد از ابن ابو عمير از ابراهيم بن عبد الحميد از ابو الحسن يكى از بزرگان اصحاب حديث از ابو جعفر عليه السلام نقل كرده كه حضرت فرمود : خداوند خروس سفيدى را آفريد . وقتى كه خروس خواست بخواند ، بالهايش را به هم زد بعد هم گفت : خداوند بزرگ مثل و مانند ندارد . پس خداوند جواب داد : هر كس به من دروغ قسم بخورد ، به اين گفته تو در باره من ايمان نياورده است . 30 - و في المجالس عن أبيه عن سعد عن أحمد بن محمّد عن ابن محبوب عن أبي جميلة عن جابر عن أبي جعفر عليه السلام قال : إنّ ملكا من الملائكة مرّ برجل على باب دار فقال الملك : يا عبد الله ، ما يقيمك على باب هذه الدار ؟ قال : أخ لي أردت أن اسلَّم عليه ، فقال له الملك : هل بينك و بينه رحم ماسّة أو نزعتك إليه حاجة ؟ فقال : لا ، فقال الملك : أنا رسول الله إليك و هو يقول لك : إيّاي أردت و لي تعاهدت و قد أوجبت لك الجنّة و أعفيتك من غضبي و أجرتك من النار . و باز هم شيخ صدوق در كتاب مجالس از پدرش از سعد از احمد بن محمد از ابن محبوب از ابو جميله از جابر از ابو جعفر عليه السلام نقل كرده كه حضرت فرمود : يكى از ملائكهها مردى را در دم در خانه اى ديد ، از او پرسيد : اى بنده خدا ، در اين خانه چه كار دارى ؟ آن شخص گفت : برادر دينى در اين خانه دارم مىخواهم به وى سلام بكنم . ملك پرسيد : آيا ميان تو و او رابطه و خويشاوندى است و يا اين كه به خاطر كارى مىخواهى به او سلام كنى ؟ آن مرد گفت : خير ، براى هيچ كدام اينها نيست . بعد ملك گفت : من فرستاده خداوند هستم بر تو ، خداوند مىفرمايد : اى بنده من ، تو با اين كارت مرا اراده كرده اى و به خاطر من اين كار را مىكنى ، من بهشت را براى تو واجب كردم تو را از خشم خود عفو نمودم و از آتش جهنم هم تو را نجات خواهم داد .
641
نام کتاب : الجواهر السنية ( كليات حديث قدسى ) ( فارسي ) نویسنده : الحر العاملي جلد : 1 صفحه : 641