نفوذ غذا است كه آن را مرى مىگويند و متصل است به معده و غذا را به معده مىرساند . و بر حلقوم سرپوشى قرار داده كه در هنگام خوردن غذا مانع شود او را از آن كه به شش برسد و آدمى را هلاك كند ؟ كى شش را بادزن دل قرار داده كه پيوسته در حركت است و آن را سستى به هم نمىرسد و باز نمىايستد براى آن كه حرارت در دل جمع نشود كه آدمى را تلف كند ؟ كى براى منافذ بول و غايط مانند بندهائى كه در ميان كيسهها مىباشد قرار داد ، كه هر وقت كه خواهند بر هم آورند و هر وقت كه بخواهند بگشايند كه هر دو فضله دفع شوند ؟ و اگر چنين نبود ، هميشه اين دو فضله جارى و متقاطر مىبودند و عيش آدمى فاسد مىشد ، آدمى چه قدر از اين نعمتها را وصف تواند كرد . بلكه آنچه احصاء نمىكنيم زياده است از آن كه كرديم و آنچه مردم نمىدانند بيشتر است از آن كه مىدانند . كى معده را عضوى عصبى در نهايت صلابت گردانيده از براى آن كه طعامهاى غليظ را هضم تواند كرد ؟ و كى جگر را نرم و نازك گردانيده براى آن كه قبول نمايد خالص غذاى لطيف را تا آن كه در آنجا هضم ديگر يابد لطيفتر از هضم معده مگر خداوند قادر ؟ آيا گمان مىبرى كه بىمدبّرى و مقدّر حكيم عليم چنين امور كه