جواب گوئيم كه : او بالاتر از مرتبهء ادراك عقل است چنانچه ديده مرتبهء از ادراك دارد و بالاتر از مرتبهء خود ادراك نمىتواند كرد و بدون شرايط رويت نمىتواند ديد ، هم چنين عقل بالاتر از مرتبهء خود را ادراك نمىتواند كرد به درستى كه اگر سنگى ببينى در هوا بلند شده مىدانى كه شخصى او را انداخته است و اين علم نه از راه ديده است بلكه عقل حكم مىكند كه سنگ به خودى خود بالا نمىرود . نمىبينى كه بصر در اينجا عاجز است و عقل حكم مىكند و هم چنين عقل در معرفت خالق حدّى دارد كه از آن نمىتوان گذشت ، چنانچه مىداند كه جايى دارد و آن را نديده است و به حاسهء از حواس ، ادراك آن نكرده است و حقيقت آن را نمىداند . و هم چنين به عقل مىداند كه صانعى دارد كه او را ايجاد كرده اما احاطه به كنه ذات و صفات او نكرده . اگر گويند كه : چگونه بندهء ضعيف را مكلَّف ساخته كه به عقل لطيف او را بشناسد و حال آن كه عقل او قاصر است از احاطه به او ؟ گوئيم كه : معرفت خود را آن قدر به ايشان تكليف نموده كه در وسع ايشان هست و از عهده آن بر مىآيند و آن معرفت آن است كه يقين كند به وجود او و امر و نهى او را اطاعت نمايند ، و تكليف نكرده است ايشان را كه او را به كنه ذات و صفات بشناسند . چنانچه پادشاه تكليف نمىكند رعيّت خود را كه بدانند كه او دراز است يا كوتاه ، يا سفيد است يا سياه ، بلكه ايشان را مكلَّف مىسازد كه اذعان كنند به