آنچه علمش را به مردم نداده كه هر يك موافق حكمت و مصلحت است ، زيرا كه هر چه صلاح دين و دنياى آدمى در دانستن آن است راهى براى آن گشوده ، اما آنچه صلاح دين او در آن است . معرفت خالق است تعالى شأنه به دلايل و شواهدى كه در خلق اشياء ظاهر گردانيده كه دلالت مىكند بر وجود صانع و علم و قدرت و حكمت و لطف و عدالت و رحمت و مغفرت او . و معرفت آنچه واجب است بر مردم دانستن آنها از عدالت بر كافهء مردم ، و نيكوئى كردن با پدر و مادر ، و خيانت نكردن امانت را و رعايت فقرا و مساكين نمودن ، و اشباه اينها كه معرفت اينها و اقرار و اذعان به لزوم اينها در طبع و فطرت همه امم است و عقل حكم مىكند به نيكى و لزوم اينها ، خواه مسلمان و خواه كافر ، خواه مخالف و خواه مؤالف . اما آنچه صلاح دنيا در دانستن آن و آدمى را راه علم به آن داده مانند زراعت كردن و درخت كشتن و آباد كردن زمينها و بيرون آوردن قناتها و نگاهداشتن چهارپايان و معرفت گياهها و ريشهها كه به آن استشفا مىنمايند از انواع بيماريها و دردها و بيرون آوردن معدنها كه انواع جواهر را بيرون مىآورند ، و علم سوار شدن كشتيها و غوص كردن در درياها و انواع حيلها در صيد كردن وحشيان و مرغان و ماهيان و تصرّف در صنعتها و وجوه متاجر و مكاسب و غير آنها كه شرحشان به طول مىانجامد ، و تعداد آنها دشوار است ، و صلاح امور دنياى مردم در آنهاست .