رفاهيت مىگذراند ؟ و شتر با آن توانائى كه اگر عاصى شود جمعى كثير از مردان قوى به آن مقاومت نمىتوانند نمود ، چگونه منقاد كودكى مىگردد ؟ و گاو با آن قوّت چگونه اطاعت صاحبش مىنمايد تا خيش به گردنش مىنهد و آن را به شخم كردن مىدارد ؟ و اسب عربى نجيب ، الم و شمشير و نيزه را متحمّل مىشود براى موافقت صاحبش ؟ و گلَّهء گوسفند را يك مرد مىچراند ، اگر آنها پراكنده شوند و هر يك به طرفى روند كى مىتواند از پى همه برود و به دست آورد ؟ و هم چنين جميع اصناف حيوانات كه مسخّر فرزند آدم گرديدهاند ، نيست مسخّر شدن آنها براى آدمى مگر آن كه صاحب عقل و تدبير نيستند ، زيرا كه اگر اينها صاحب عقل و رويت [1] مىبودند هر آينه امتناع مىنمودند . از اكثر حوائج بنى آدم تا آن كه شتر اطاعت نمىكرد كسى را كه سرش را مىكشد ، و گاو اگر عاصى مىشد بر صاحبش ، و گوسفندان پراكنده مىشدند از نزد شبان خود ، و هم چنين ساير حيوانات اطاعت صاحبان خود نمىكردند . [ لطف در بىشعورى درندگان ] و هم چنين درندگان اگر صاحب رويت و تدبير مىبودند و با يك ديگر اتفاق مىكردند در ضرر بنى آدم ، هر آينه در اندك وقتى همه را مستأصل مىكردند و كى از عهدهء شيران و ببران و پلنگان و گرگان
[1] . در باره كارى و كسى نظرى كردن و انديشه اى داشتن ، تفكّر .