نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 96
زمينم حقى بر عهدهء من است ، نزد من فرود آى تا به خدمت تو و يارانت كمر بندم و چهار پايان خود را از علفهاى اينجا بخوران و جزء ماليات من حساب كن . اشتر در خانهء وى فرود آمد و او به رفع نيازهاى مالك و يارانش همّت گماشت ، و خوراكى را كه با عسل مسموم آغشته بود به نزد مالك برد ، و چون مالك از آن بخورد او را در جا كشت . خبر به معاويه رسيد ، وى مردم شام را جمع كرد و گفت : مژده باد شما را كه خداى تعالى دعايتان را اجابت نمود ، و شر مالك را از شما باز داشت و او را كشت ، همگى با شنيدن اين خبر مسرور شده و به هم مژده مىدادند . چون خبر شهادت اشتر به امير المؤمنين ( ع ) رسيد آهى بركشيد و بسيار افسوس خورد و فرمود : آفرين خدا بر مالك كه هر چه داشت از او بود ، او اگر از كوه بود البتّه بزرگترين ستون و صخرهء آن بود ، و اگر از سنگ بود همانا سنگ سختى بود ، مالكا ! راستى كه به خدا سوگند مرگ تو جهانى را ويران ساخت ، و مويه كنان بر چون توئى بايد مويه سر دهند . سپس فرمود : * ( إِنَّا لِلَّه وَإِنَّا إِلَيْه راجِعُونَ ) * ، و الحمد لله ربّ العالمين ) * « ما همه از خدائيم و به سوى او باز خواهيم گشت ، و
96
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 96