responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد    جلد : 1  صفحه : 59


از منزل بيرون آمد تا به مسجد رفت و بر فراز منبر برآمد . حمد و ثناى الهى بجاى آورد ، سپس فرمود : « امّا بعد ، اى مردم ، چرا از مرگ پيامبرتان نگرانيد و بنظرتان ناگوار است ؟ مگر خبر مرگ من بشما نرسيده و نمىدانيد كه خودتان هم خواهيد مرد ؟
اگر حتّى يكنفر پيش از من روزگارى دراز و مدام زيسته بود و سپس مرگش فرا رسيده بود من نيز در ميان شما از عمرى دراز و طولانى برخوردار مىبودم . آگاه باشيد كه من به زودى خواهم مرد و بديدار پروردگارم خواهم شتافت ، و همانا در ميان شما چيزى بيادگار گذارده‌ام كه اگر بدان چنگ زنيد هرگز گمراه نگرديد ، كه همان كتاب خداى متعال است كه در ميان شماست ، و روز و شب آن را مىخوانيد . پس ( در بدست آوردن جاه و مقام ) بر يك ديگر پيشى نجوئيد ، و نسبت به هم حسد نورزيد ، و با هم به دشمنى و كينه توزى برنخيزيد ، و همان گونه كه خداوند شما را امر فرموده با هم برادر باشيد . و همانا عترت خودم اهل بيتم را در ميان شما بيادگار گذارده‌ام ، و شما را اكيدا بديشان سفارش مىكنم ، و نيز شما را به اين گروه انصار سفارش مىكنم ، و شما رنج و زحمتى را كه اينان متحمّل شدند - و بر خدا و رسول او و مؤمنين پوشيده نيست - به خوبى مىدانيد ، آيا شهرهاى خود را بر شما نگشوده و شما را بديار خود راه ندادند ؟ و ثمره هاى زندگانى خويش را با شما قسمت ننمودند ؟ آيا - با اينكه خودشان بشدّت نيازمند بودند - شما را بر خود مقدّم نداشتند ؟ بنا بر اين هر كدام از شما زمامدار امرى كه

59

نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد    جلد : 1  صفحه : 59
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست