responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد    جلد : 1  صفحه : 188


خدا ( ص ) دوستشان مىداشت ، و به خدا سوگند اندوهى كه به هيچ وجه نمىتوانم اظهارش كنم بر من چيره شده از اينكه قريش به جهت شرافت اين خاندان بر ساير مردم شرف يافتند و با اين حال همگى همدست شده تا قدرت و نفوذ و حكومت رسول خدا ( ص ) را از دست ايشان ربودند .
عبد الرّحمن گفت : اى واى ! به خدا سوگند من فراوان خود را بخاطر شما به زحمت انداخته‌ام . مقداد گفت : توجّه كن به خدا سوگند دست از دامان مردى برداشتى كه از جمله كسانى است كه بحقّ فرمان دهند و بحقّ عدالت ورزند ، هان به خدا سوگند اگر ياورانى عليه قريش مىيافتم با آنان مىجنگيدم همان گونه كه در روزهاى بدر و احد جنگيدم . عبد الرّحمن گفت : مادرت بعزايت بنشيند مقداد ! مبادا مردم اين سخن را از تو بشنوند ، به خدا سوگند مىترسم از اينكه تو صاحب يك فرقه و آشوبى شوى .
جندب گويد : پس از آنكه مقداد از آنجا رفت ، نزد او رفته و گفتم : من از ياران توام . گفت : خدا تو را رحمت كند ، آنچه ما خواهان آنيم دو سه نفر مرد براى آن كافى نيست پس از نزد وى بيرون شدم و خدمت علىّ بن ابى طالب ( ع ) رسيدم و گفتار او و خودم را بعرض رساندم و حضرت براى ما دعاى خير فرمود .

188

نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد    جلد : 1  صفحه : 188
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست