responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد    جلد : 1  صفحه : 173


رنگارنگى كه بر سر داشت بسوى او آمد ، چون به موسى نزديك شد كلاه را برداشت و پيش آمد و سلام كرد . موسى ( ع ) فرمود : تو كيستى ؟ گفت : من ابليس هستم . موسى فرمود : خدا آواره ات كند ، براى چه آمده‌اى ؟ گفت : آمده‌ام بخاطر منزلتى كه نزد خدا دارى به تو سلام كنم . موسى گفت : اين كلاه چيست ؟ گفت :
بوسيلهء اين كلاه دلهاى آدميان را مىربايم ( گويا رنگهاى مختلف آن نمودار فريبندگى و شهوات و آرايشهاى دنيا و عقايد فاسد و اديان باطل بوده است ) . موسى گفت : مرا خبر ده از آن گناهى كه چون آدميزاد مرتكب شود بر او چيره مىشوى و او را بسوى دلخواه و مراد خود مىبرى . شيطان گفت : هنگامى كه او از خودش خرسند شود ، و عملش را بسيار شمارد ، و گناه او در نظرش كوچك جلوه كند . سپس گفت : اى موسى تو را به سه خصلت سفارش مىكنم : نه تو با زنى خلوت كن و نه او با تو خلوت كند ، كه هيچ مرد و زنى با هم خلوت نكنند مگر اينكه من خودم همدم آنان هستم نه ياران من . و مبادا با خدا عهدى كنى ( و اگر عهدى كردى فورا بجاى آر ) زيرا كه احدى با خدا عهد نكند جز اينكه خودم نه يارانم همدم او باشم تا اينكه ميان او و وفاى به عهدش فاصله اندازم . و هر گاه تصميم به صدقه دادن گرفتى فورا بپرداز ، كه هر گاه بنده‌اى عزم صدقه دادن كند خودم نه يارانم همدم او باشم تا ميان او و صدقه دادن جدائى اندازم . سپس ابليس بازگشت در حالى كه مىگفت : واى بر من خاكم بسر ، به موسى چيزى آموختم كه

173

نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد    جلد : 1  صفحه : 173
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست