نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 157
به او گفت : ارطاة ! [1] تازگى چه سرودهاى ؟ گفت : اى امير المؤمنين به خدا سوگند من از طرب و خشم و شراب افتادهام ، و آمادگى سرودن شعر را جز در اين حالات ندارم مگر اينكه گويم : « ديدم كه شبها آدمى را مىخورند همان گونه كه زمين براده هاى آهن را » . « چون وقت مرگ فرا رسد اجازهء ماندن بيش از اجل و مدّت معيّن عمر را نمىدهد » . « و مىدانم كه مرگ به زودى چندان آمد و شد مىكند تا وظيفهء خود را به ابى الوليد بانجام رساند » . عبد الملك كه كنيه اش ابو الوليد بود لرزه بر بدنش افتاد . ارطاة گفت : اى امير المؤمنين منظورم خودم است - كنيهء او هم ابو الوليد بود - عبد الملك گفت : به خدا سوگند آنچه بر سر تو آيد بر سر من نيز خواهد آمد .
[1] هو أرطاة بن زفر - بضم الزاى و فتح الفاء - ابن عبد الله بن مالك بن شداد بن غطفان بن أبى حارثة ، و « سهية » - مصغرا - اسم امه ، و كان شاعرا مشهورا .
157
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 157