نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 118
بلال بن ابى برده كه والى بصره بود با هم برخورد كردند ، بلال اختلاف عقيدتى آن دو را مىدانست لذا آن دو نفر را بر مناظره تحريك كرد . رؤبه گفت : به خدا سوگند هيچ پرندهاى آشيانهاى براى سكونت و تخمگذارى نمىسازد ، و هيچ درندهاى كمينى در زمين براى صيد خود نكند جز به قضا و قدر خداوند . ذو الرّمة گفت : به خدا سوگند كه خداوند به هيچ گرگى اجازه نداده كه حيوان شيرده گروهى فقير و مستمند را بربايد ( و آنان را تهيدست بگذارد ) . رؤبه گفت : آيا بخواست خود آن را ربوده يا بخواست خدا ؟ ذو الرّمة گفت : خواست و ارادهء خودش ، رؤبه گفت : به خدا سوگند كه اين دروغ بستن بر گرگ است ! ذو الرّمه گفت : به خدا سوگند دروغ بستن بر گرگ آسانتر است از دروغ بستن بر خداى گرگ . ( شيخ مفيد گويد ) ابو الحسن علىّ بن مالك نحوى بدنبال اين خبر اين شعر را از محمود ورّاق برايم خواند : « اى ملامت گر من از روى جهل گناه نكردهام ، و نه از روى اين اعتقاد كه گناه ، كار ديگريست نه كار من . و گناهى كه از من سر زده نه از روى جرأت و جسارت بر خدا بوده و نيز نه آن بوده كه عقل من بر جهلم چيره نباشد هرگز ،
118
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 118