نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 75
7 - سالم بن ابى جعد گويد : از جابر بن عبد الله انصارى در حالى كه از كثرت پيرى ابروان او روى چشمانش افتاده بود سؤال شد و به او گفته شد : شمّهاى از شخصيّت على ( ع ) براى ما بازگو ، وى با دست خود ابروانش را بالا زد و گفت : او بهترين آفريدگان است ، جز منافق دشمنى ندارد ، و جز كافر در بارهء وى شكّ و ترديد نورزد . 8 - ابن مخرمهء كندى گويد : روزى عمر بن خطَّاب بيرون شد و گذارش به مجلسى افتاد كه على بن ابى طالب ( ع ) و عثمان و عبد الرّحمن و طلحه و زبير در آن بودند ، عمر گفت : به نظر مىرسد هر كدام از شما براى خلافت پس از من با خود سخن دارد ؟ زبير گفت : آرى هر كدام ما جهت خلافت پس از تو با خود سخن دارد و خويش را اهل آن مىداند ، تو چه انكارى دارى ؟ عمر گفت : نظر خودم را براى شما نگويم ؟ آنان سكوت كردند ، عمر گفت : شما را از ( وضع و سرنوشت ) خودتان خبر ندهم ؟ آنان سكوت كردند ، زبير به او گفت : بگو هر چند ما ساكتيم .
75
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 75