نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 225
مىگرديد ، پس از اندرزها پند پذيريد و به آداب صالحان مؤدّب گرديد . 34 - ابو حمزهء ثمالى گويد : امام سجّاد ( ع ) فرمود : بيرون آمدم تا به اين ديوار رسيده ، و بدان تكيه دادم ناگهان به مردى برخوردم كه دو لباس سفيد به تن داشت ( گويا حضرت خضر ( ع ) بوده است ) ، به چهرهء من نگاهى انداخت و گفت : اى علىّ بن الحسين چه شده تو را ناراحت و غمگين مىبينم ؟ آيا حزن تو بر دنيا است ؟ كه روزى خدا براى نيكوكار و بدكار فراهم است . گفتم : بر اين غم ندارم مطلب همچنان است كه تو مىگوئى . گفت : پس اندوه تو آيا بر آخرت است ؟ كه آن وعدهء راستى است كه پادشاه قاهرى در آن حاكم است ، گفتم : بر اين هم غم ندارم كه مطلب همچنان است كه تو مىگوئى . گفت : پس غمت از چيست ؟ گفتم : از ترسى كه از فتنهء ابن زبير داريم . او خنديد و گفت : اى علىّ بن الحسين هرگز ديدهاى كه كسى از خدا بترسد و خدا نجاتش نداده باشد ؟ گفتم : نه ، گفت : اى علىّ بن الحسين هرگز ديدهاى كه كسى بر خدا توكَّل كند و خدا او را كفايت نكرده باشد ؟ گفتم : نه ، سپس نگاه كردم در پيش رويم كسى را نديدم .
225
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 225