نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 148
كردند : آن را حرام مىدانيد ؟ فرمود : نه ، امّا مىترسم دلم خواستار آن شود و بدنبالش بروم . سپس اين آيه را تلاوت نمود : « شما بهره هاى پاكيزهء خود را در زندگانى دنياى خود برديد و از تمامى آنها بهره ور گشتيد » . 3 - معروف بن خرّبوذ گفت : از ابا عبيد الله مولاى عبّاس شنيدم كه براى امام باقر ( ع ) نقل مىكرد كه از ابو سعيد خدرى شنيدم مىگفت : آخرين خطبهاى كه رسول خدا ( ص ) براى ما خواند خطبهاى بود كه در همان مرضى كه با آن از دنيا رفت براى ما ايراد فرمود ، آن حضرت در حالى كه بر دست علىّ بن ابى طالب و آزاد كرده اش ميمونه تكيه كرده بود بيرون شد و بر منبر نشست ، سپس فرمود : مردم ! من در ميان شما دو چيز گرانمايه بيادگار مىگذارم - و ساكت شد - ، مردى برخاست و گفت : اى رسول خدا اين دو چيز گرانمايه چيست ؟ حضرت چنان غضبناك شد كه رنگ چهرهء مباركش سرخ گرديد ، سپس خشمش فرو نشست و فرمود : من اين را نگفتم جز اينكه مىخواستم شما را بدان خبر دهم لكن نفسم تنگ آمد و نتوانستم ؛ يكى از آن دو ريسمانى است كه يك طرفش به خداوند متّصل است و طرف ديگرش در دسترس شماست ، شما در بارهء آن چنين و چنان
148
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 148