responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد    جلد : 1  صفحه : 138


خود به تو بخشش مىكردند و من اين كار را نمىكنم . عائشه گفت : پس سهم ارث مرا از رسول خدا ( ص ) بده ، عثمان گفت : مگر تو و مالك بن اوس نصرى نزد من نيامديد و گواهى داديد كه رسول خدا ( ص ) ارث نمىگذارد ، تا جايى كه فاطمه را از ارث خود منع كرديد و حقّ او را پايمال نموديد ؟ حال چگونه امروز ارث از جانب پيامبر ( ص ) مىطلبى ؟ ! عائشه او را رها كرد و بازگشت . از آن روز به بعد هر گاه عثمان براى نماز بيرون مىشد عائشه پيراهن رسول خدا ( ص ) را مىگرفت ، و بر سرين بلند مىكرد و مىگفت : همانا عثمان با صاحب اين پيراهن مخالفت ورزيده و سنّت او را رها ساخته است .
4 - سديف مكَّى گويد : محمّد بن على ( ع ) - كه هيچ يك از محمّديان را نديدم كه با وى همدوشى كند - به من خبر داد كه جابر بن عبد الله انصارى گفت : رسول خدا ( ص ) ميان مهاجرين و انصار ندا در داد و همگى با اسلحه حاضر شدند ، پيامبر ( ص ) بر منبر بر آمد و حمد و ثناى الهى بجاى آورد و فرمود : اى مسلمانان هر كس ما اهل بيت را دشمن بدارد خداوند روز قيامت او را يهودى

138

نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد    جلد : 1  صفحه : 138
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست