نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 115
فدايت ما را به نزد خدايت ياد آر و ما را وجههء همّت خود دار . » سپس خود را به روى بدن آن حضرت انداخت و صورتش را بوسيد و كفن را به رويش كشيد . 5 - قيس غلام علىّ بن ابى طالب ( ع ) گويد : در صفّين امير المؤمنين على ( ع ) نزديك كوه ايستاده بود كه هنگام نماز مغرب رسيد ، حضرت به مكان دورى رفت و اذان گفت ، چون از گفتن اذان فارغ شد مردى با سر و روى سپيد به سوى كوه روى آورد و گفت : « سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو باد ، آفرين بر وصىّ خاتم پيامبران و پيشواى سپيد رويان ، و گرامى مرد بىآزار ، و فاضل و رستگارى كه به پاداش راستگويان فائز آمده ، و سيّد اوصياء . امير المؤمنين ( ع ) فرمود : سلام بر تو حالت چطور است ؟ عرض كرد : خوب است ، من منتظر روح القدس هستم ، و من كسى را كه امتحان و گرفتاريش در راه خداى عزّ و جلّ بيشتر و پاداشش نكوتر و مقام و منزلتش نزد خدا بالاتر از تو باشد سراغ ندارم . برادرم ! بر
115
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 115