نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 52
و عالم نيست . پس معنى سياق كلام درر نظام باين انتظام بود كه حضرت ابراهيم خليل ( ع ) عالم بحقايق صفات حضرت ملك علام و دانا بأمور شرعيه و باقى احكام او است ، يقين اين كلام موجب تشبيه حضرت الله تعالى بساير انام نگردد تا توان گفت كه عيسى ( ع ) پسر ايزد تعالى است ، نهايت آنكه آنچه از اين كلام صدق التيام مفاد و مستفاد است آنست كه كسى منقطع بسوى حضرت ايزد تعالى يا عالم و واقف باسرار او نگردد او را خليل رب جليل نتوان گفت ، و بتحقيق و يقين آن كس از طريقهء خلت و شيوهء مودت متخطى و متفصى است ، ليك اگر كسى را فرزند صلبى بهم رسد چنانچه ساير الناس بر حقيقت ولادت عالم و مطلع باشند هر چند پدر بنفى يا به اهانت يا بنوعى ديگر از خود دور كند در واقع آن فرزند از بنوت او مهجور نگردد ، زيرا كه معنى ولادت قائم باب است . و اگر شما بمجرد آنكه حضرت رب جليل فرمود كه ابراهيم خليل منست ، از روى قياس بىاساس ميگوئيد كه پس بايد كه عيسى پسر ايزد تعالى باشد ، چون جميع مراتب عزت و احترام و مناصب نبوت و اكرام كه با عيسى ( ع ) ، همگى آن صفات جلال و تمامى آن نعوت و جمال در موسى عليه التحية و التسليم واقع و مستقيم است ، پس بنا بر قول شما لازم آيد كه موسى ( ع ) نيز پسر ايزد تعالى باشد ، زيرا كه رتبه كمال نبوت و رسالت هر دو يك و علت مشترك است ، و هر گاه گفتن اين معنى جايز و روا بنا بر قياس بىاساس شما نصارى بىسپاس بود پس بايد كه او عم و شيخ و سيد و رئيس و امير ايزد كبير بود ، چنانچه بواسطهء يهود عاقبت نامحمود مذكور شد . نصارى لئام چون استماع اين كلام حقيقت انجام سيد الانام نمودند ، و از رد آن سخنان صدق نشان عاجز و حيران ماندند ، بهت و سكوت را كه شيوه و شعار ارباب انكار و اشرار است زنار خود ساخته خاموش شدند .
52
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 52