responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 363


بحكم ايزد اكبر بر شما دو نفر با جمعى ديگر كه بعضى در پيش من و برخى در شهرند چنانچه شما دو نفر متمرد امر حضرت پيغمبريد آنها نيز متمرّدند و بر شما و ايشان اطاعت ما لازم است تا وقتى كه وصى آن سرور يعنى امير المؤمنين حيدر ما و شما را باين امر يا بخدمت ديگر معين و مقرر دارد .
زيرا كه حضرت رسول ايزد سبوح مرا از خلافت و حكومت شما تا هنگامى كه روح پرفتوحش واصل رحمت و ابواب جنان برو مفتوح گرديد معزول نگردانيد و تو و مصاحبت بغير اذن و رخصت من بمدينه مراجعت نموده بوسيله اقامت در آن مكان منخرط در سلك اهل عصيان شديد و السلام . ابا بكر چون مطالعه مكاتبه اسامه نمود بغايت متالم گرديد چنانچه اراده كرد كه قلاده خلافت از گردن خود مرفوع و خود را از ايالت مخلوع گرداند و خويشتن را از تغيير و توبيخ امت و از هدف تير ملامت ارباب ملت مستخلص سازد و من بعد بآن شغل نپردازد .
در آن فكر بود كه عمر رسيد و گفت اى ابا بكر شما را بغايت متحير و متفكر مىبينم گفت بلى زياده ازين لومة لايم و سخنان ناملايم نتوانم در فكر آنم كه خود را از خلافت امت و ولايت ارباب ملت خلع گردانم .
عمر گفت اى ابا بكر زنهار مباشر اين كار نگردى كه اين فكر از رويت و تدبر و از طريقت حزم و علم بدور است مصرع .
مكن مكن كه ز عقل و خرد برون است اين .
اى عزيز جامه‌اى كه حضرت واهب تعالى شانه از مزيد احسان و مواهب بىامتنان خود بتو پوشانيد بايد كه آن را از بدن دور و خود را از سعادت عزت و ايالت امت مهجور نگردانى كه ارتكاب آن باعث ندامت و پشيمانى و موجب غصه و حيرانى است .
بايد كه باسامه مكتوب از روى الحاح و صداقت قلمى نمائى و اكثر اعيان مثل فلان و فلان را استدعا و التماس بلكه امر فرمائى كه باسامه مكاتبات و مراسلات قلمى نموده بمؤمى اليه ارسال دارند و در مكاتبت مندرج گردانند كه :

363

نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 363
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست