نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 361
كردند و امر خلافت تقويت گرفت و خاطرش جمع گشت . اما چون پيشتر از آن در ايام حيات پيغمبر آن حضرت اسامة بن زيد را والى و امير انصار و مهاجر بسيار از عسكر گردانيده بر غارت موته و غزاى اهل آن محل معين و مقرر فرموده بود و خلفاء ثلثه نيز از جمله تابعان اسامة بن زيد بودند چنانچه سابقا كلك خوشخرام قلم در ميدان بيان آن قدم زد . و چون حضرت نبى الاكرام اسامة را در انصرام آن مهام تاكيد تمام نموده بودند لهذا مؤمى اليه با جمع كثير از عسكر متوجه آن مقام شده بود و بعد از خروج اسامه از مدينه و انقضاى يومين حضرت سيد المرسلين بنداى متقاضى اجل قاصد بارگاه حضرت عز و جل گرديده در اعلى عليين در جوار اله آرامگاه ساخت چنان كه گذشت ، چون خبر وفات آن سرور باسامة بن زيد رسيد بغايت آزرده و متحير گرديد و در همان مكان تا رسيدن حكم و امر وصى پيغمبر امير المؤمنين حيدر متمكن و مستقر مىبود . عمر بابا بكر گفت بايد كه به اسامة بن زيد كتابت قلمى نمائى و مسرعى در حال باستعجال روانه فرمائى كه بتاكيد تمام بخدمت شما خليفه سيد الانام آيد زيرا كه در قدوم اسامة بن زيد قطع منازعه قوم است . في الفور ابو بكر باستصواب عمر كتابت بنزد آن فدوى سيد البشر باين تقرير در سلك تحرير كشيد كه اين كتابيست از خليفه رسول مجيد ابا بكر بسوى تو اى اسامة بن زيد . اما بعد اى اسامه چون كتابت من بنظر تو رسد بىتأخير و مهلت در ساعت با آن جماعت كه تابعين و رفيق تواند خود را بمن رسانى زيرا كه تمامى امت نبى الرحمة بر خلافت جمعيت نموده بيعت كردند و مرا والى و حاكم خود گردانيدند بايد كه تو مخالفت امت نكنى كه عاصى شوى و بعد از ظهور عصيان از تو از من بتو كراهيت بىپايان و ضرر و نقصان لاحق و عيان گردد .
361
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 361