نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 359
به ذراع . از امام الامين الناطق جعفر بن محمد الصادق عليه سلام الله الخالق مروى و منقول است كه در هنگامى كه عمر با جمع كثير از اهل عدوان و شر بدر دولتسراى امير المؤمنين حيدر آمدند و آن سرور را از خانه خواهى نخواهى بدر برده بمسجد النبى صلى الله عليه و آله و سلم بنزد ابا بكر حاضر ميكردند حضرت فاطمه بنت خير البشر از حركت عمر و باقى متابعان ابا بكر بغايت اندوه و متحير گرديده چادر عصمت در بر خمار عفت بر سر كرده بجهت منع و زجر آن قوم منكر مانند قمر از مطلع خانه بدرآمد . چون اين خبر ملالت اثر بسمع عصمتيان هاشميه يكسر رسيد همگى آن خورشيد طلعتان حور پيكر مانند نجوم بر حوالى آن رشك شور شمس و قمر از مطالع خانهاى خود هجوم آورده بيرون آمدند بلكه پروانهوار بر اطراف شمس جمال آن بضعه رسول مختار روان گشتند و دست از دامن چادر آن خورشيد انور برنميداشتند تا آن حضرت محمديه قريب بقبر سيد البرية رسيد و چشمش بر آن ولى ايزد علام امير المؤمنين على عليه السّلام افتاد و ديد كه آن قوم شوم بر مثال جغد و بوم كه بر اطراف بلبل هجوم آرند بر جوانب آن باب مدينه علوم درآمده او را در ميان دارند . به آواز بلند گفت اى قوم ناپسند دست از ابن عم من بداريد و او را بشغل بندگى و طاعت عز و جل واگذاريد . بآن خداى كه محمد را بحق به خلق فرستاد كه اگر شما دست از آن ولى الله كشيده و كوتاه نداريد هر آينه من از جور و ستم شما موى خود را پريشان گردانم و جامه رسول كه در تن دارم از گريبان تا دامن چاك سازم بلكه آن را از بدن خود دور اندازم و شكايت تظلم و حكايت تعدى و ستم شما بجبار عالم برم تا رفع تفريط ظلم و دفع ايادى اهل ستم از ما اهل البيت رسول صلى الله عليه و آله نمايد . زيرا كه من ميدانم كه صالح نبى عليه التحية و السّلام از پدر بزرگوارم در نزد پروردگار عالم اكرم نبود و ناقه آن حضرت در رتبه شرف و عزت از من مزيد رتبت و سمت رفعت
359
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 359