نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 357
اول ايشان دجال بدفعال و پنج نفر ديگر اين جماعت اصحاب صحيفهاند . اى برادر من اين طايفه وخيم العاقبة در بغض و عداوت تو با يك ديگر معاهدت و معاقدت نموده بعد از شرط و پيمان صحيفه بجهة مزيد تاكيد و استقرار هر يك از منافقان صحيفه قلمى نمودند و بر ذيل حواشى و عنوان آن مهرها فرمودند و رسول انس و جان در حضور شما مرا اشاره به يكان يكان اين متمرّدان نمود و گفت اين و اين و اين است تا آنكه تعداد آن پنج نفر نمود و فرمود كه اى على اين خارجيان بعد از من بر تو بيرون شوند . سلمان گويد كه من و زبير و ابا ذر و مقداد هر چهار نفر چون اين كلام بالتمام از حضرت سيد البشر سابقا مكرر از لسان معجز نشان رسول ايزد منان شنيديم گفتيم بىشبهه و ابرام اين كلام رسول است و اصلا خلاف درين قول نيست . عثمان چون از حضار آن مكان بود از روى استفسار و اعلان گفت اى ابا ذر در نزد تو و ياران هيچ حديث در باب من از حضرت رسول ذو المنن هست . حضرت امام الانس و الجان فرمود كه بلى من از رسول مهيمن شنيدم كه ترا لعن فرمود و از هنگامى كه ترا لعنت كرد تا زمانى كه ازين جهان متوجه جنان گرديد از لعن تو استغفار ننمود و اين اشارت است بر اسائت حال و كثرت وزر و وبال تو در مآل . عثمان بعد از استماع مقال على عليه السّلام الملك المتعال در غضب شد و گفت ترا با من و مرا با تو چكارست ليكن اى ابو الحسن چنانچه تو مرا در ايام حيات رسول مهيمن بحال خود نميگذاشتى الحال بعد از عهد رسول متعال همان شيوه و فعال خود برداشتى . زبير پيش از آنكه آن ولى رب قدير او را مجاب از آن تقرير نمايد و عثمان را بدليل ساكت گرداند گفت بلكه چون بدى ذات تو بر همگان واضح و عيان است لهذا امير المؤمنين حيدر نيز با تو در محل تعرض است . اما در بيان احوال تو كه از حضرت نبى ايزد متعال استماع نموده بعد از آنكه از او استعلام نمائيد على را چه گناهست ليكن من اميدوارم كه پروردگار عالم بينى ترا
357
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 357