نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 338
از لسان صدق لسان نبى الانس و الجان شنيد فرمود كه اى ابو بكر بغير از شما هيچ احدى از اصحاب حضرت رسول ايزد تعالى درين معنى شهادت ميدهند . في الفور عمر گفت بلى آنچه خليفه رسول خداى از لسان ايشان نقل و بيان نمود حق و صدق است زيرا كه من نيز از حضرت رسول رب العزت شنيدم . بعد از عمر ابو عبيدة بن الجراح و سالم مولى حذيفه و معاذ جبل هر سه گفتند كه ما نيز شاهديم آنچه خليفه رسول فرمود ما نيز از حضرت رسول رب العزت شنيديم . در آن زمان امير المؤمنين بايشان خطاب كرده گفت بسيار بسيار قصد بد و فعل ناروا است آنچه شما در خاطر فاتر و صحيفه ملعونه خود مذكور و مكتوب ساخته نگاهداشتيد و با يك ديگر در سابق معاهده و مشارطه نموديد در حرم كعبه مكرمه كه اگر خداى تعالى * ( مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله ) * را بميراند يا بدست كسى مقتول گرداند شما از روى قهر و جبر امر ولايت و خلافت امت از اهل بيت آن سرور انتزاع نمائيد . الحال بآن عهد و پيمان كه در ميان يك ديگر مقرر كرديد بعمل آورديد . ابو بكر گفت اى ابو الحسن اين خبر از كجا بشما رسيد و صحبت اين خبر بشما بچه وجه معلوم و ظاهر گرديد ما را نيز بر حقايق اين خبر مطلع و مخبر گردان و الا خبرى كه صدق آن بر شما ظاهر و عيان نباشد در امثال اين محافل اعيان مذكور مگردان . چون آن امام الانس و الجان از ابو بكر اين سخنان استماع نمود گفت اى زبير و سلمان و اى ابو ذر و تو اى مقداد شما را بحضرت ايزد تعالى و باسلام و ايمان قسم است آيا در خاطر داريد و از حضرت نبى المحمود استماع نموديد كه روزى بمن خطاب مستطاب نموده گفت اى على فلانى و فلانى تا آنكه تعداد پنج نفر فرمود كه آن جماعت مكاتبات و مراسلات بيكديگر ارسال داشته باهم معاهده و معاقده بآنچه من مذكور كردم نمودند كه بعد از حضرت سيد كاينات معمول گردانند . هر چهار نفر گفتند بلى بار خدايا تو ميدانى كه چنين است كه على عليه السّلام ميگويد و ما اين كلمات از حضرت نبى البريات شنيديم .
338
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 338