نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 308
مرا پس هر كه اراده تعليم علم و كمال از شهرستان معرفت رسول ايزد متعال عليه سلام الله الملك الفعال نمايد بايد كه از دروازهء آن شهر كه على بن ابى طالب است درآيد . يعنى كسى كه اراده طريق دانش ابواب نجات از عذاب اليم و دركات نمايد بايد كه رموز احكام شرايع و اسلام دين حضرت سيد الانام از مدينه علم آن رسول ايزد علام كه امام الهمام على بن ابى طالب عليه السّلام است درآيد و همگى رسوم آن را بوسيله اطاعت و امداد آن ولى العباد فرا گيرد تا در * ( يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَلا بَنُونَ ) * صاحب جرايم و وبال گردد . ديگر آنكه آنچه شما و ساير انام را در هنگام شدايد و اضطرار تمام مشكلى پيش آيد رجوع بآن امام الانام مينمائيد و آن حضرت بوسيله سوابق فضل و حال كه او را از مزيد عنايت واهب متعال و تعليم رسول ذو الجلال حاصل است از جميع آن طايفه را كه شما باعتقاد خود فاضل و عالم ميدانيد مستغنى است و بهيچ احدى محتاج نشد . پس شما بچه وجه ازو جدائى مينمائيد و حق حضرت على بن ابى طالب عليه السّلام را غصب ميفرمائيد و حيات بىبقاى دنيا را بر نعيم باقى دايمى عقبى اختيار كرديد و بعد از آن تلاوت اين آيت وافى هدايت نمود كه « * ( بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا ) * » . تفسير آيه آنكه ارباب ظلم و عدوان از روى تعدى و طغيان تبديل مراتب خير و احسان بأمور غير شرع و ايمان نمودهاند و خلاف اراده و حكم حضرت غفار اظهار كردهاند آن جماعت ظالمين در يوم الدين از جمله سكنه اسفل السافلين گردند . آنگاه عمار ياسر باين آيه ختم كلام خود نمود « * ( وَلا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ ) * » [1] شهادت ابى بن كعب براى امير المؤمنين ( ع ) پس از آن ابى بن كعب از جاى برخاست و گفت اى ابا بكر بما و شما ظاهر است