نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 77
گفتند : ترك روز شنبه حقّ بود و مشغوليّت در باقى هفته نيز حقّ بود . آن حضرت نيز فرمود : پس همين طور قبله بيت المقدس و كعبه هر كدام در زمان خود حقّ و درست بوده است . گفتند : آيا هنگام تحويل قبله از بيت المقدس به كعبه براى خداوند امر جديد و تازه اى حادث شد كه از راى سابق خود برگشته و فرمان جديدى به شما داد ؟ فرمود : اين طور نيست ، چرا كه پروردگار جهانيان دانا به پايان امر و توانا بر مصالح است . نه خطايى از او سرمىزند تا جبران كند ، و نه عقيده اش عوض مىشود تا خلاف راى سابق عمل كند . و نه چيزى مىتواند مانع مقصد و عمل او باشد ، و بداى واقعى همان بود كه گفتم ، و خداوند با عزّت و جلال از تمامى اين پيرايهها منزّه و برتر است [1] .
[1] لازم است در اينجا توضيح داده شود كه « بداء » بمعنى از عزم برگشتن و يا پشيمان شدن از كارى كه قصد انجام آن را داشته است مىباشد و بايد دانست كه نسبت دادن آن بر خداوند روا نيست ، چون ذات بارى تعالى را محلّ حوادث دانستن است ، و اين خود نوعى كفر است ، و بدين معنى همهء بزرگان شيعه منع كردهاند و آن را جايز نمىدانند ، زيرا اين از خصائص ممكنات است نه واجب الوجود ، و ممكن نيست بگوييم خداوند تصميم بر كارى گرفته بوده و بعد صرف نظر كرده و تقدير خود را تغيير داده است ، مثلا عزم بر فلان كار را داشت و بعد سببى پيدا شده و از آن عزم برگشته است ، و بدائى كه شيعه بدان قائل است اين چنين چيزى نيست ! و بزرگان عالم تشيّع همه تصريح به بطلان چنين كلامى كردهاند ؛ از جملهء ايشان شيخ طوسى است كه در كتاب « عدّة الاصول » و « تفسير تبيان » ، و استادش سيّد مرتضى در « الذّريعة إلى اصول الشّريعة » . و علَّامهء حلَّى - رحمة اللَّه عليه - در نهاية الاصول در مقصد هشتم فصل اوّل بحث چهارم گفته است : « نسخ بر خداوند جايز است ، زيرا كه حكم او تابع مصالح است » تا آنجا كه گويد : « و البداء لا يجوز عليه تعالى لأنّه دلّ على الجهل أو على القبيح و هما محالان في حقّه تعالى » ، و نظير آن در تفسير مجمع البيان و تفسير أبو الفتوح رازىّ در چندين مورد ذكر شده كه از جملهء آنها در مجلَّد اوّل ابو الفتوح ( 13 مجلَّدى ) ص 4 و 286 . و اينكه پاره اى گفتهاند : « مراد از بداء آنست كه خداوند حكمى كرده و ميدانسته كه در صورت پيدايش سببى آن را تغيير خواهد داد » ، اين معنى با نسخ سازگار است نه با « بداء » . و نيز اينكه گفتهاند : « دو حكم در بارهء يك موضوع با دو شرط مختلف جايز است ، و تناقض ندارد مثلا خداوند حكم كرده كه عمر شخصى كوتاه باشد ، و اگر صدقه داد ، يا صلهء رحم كرد ، عمرش طولانى باشد ، اين اشكالى ندارد » اين درست نيست ، زيرا اراده و مشيّت و تقدير و قضاء جايى بكار مىرود كه شرطش حاصل مىشود ، نه در آنجا كه خداوند مىداند كه آن نخواهد شد ، و آنچه در اخبار آمده كه « بدا للَّه كذا » معنيش اين نيست كه رأى خداوند تغيير كرد و از مشيّت و يا تقديرش برگشت ، بلكه مانند غضب و رضا و اسف كه بخدا نسبت مىدهيم است ، مثل آيهء * ( فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا ) * و آيهء * ( نَسُوا اللَّه فَنَسِيَهُمْ ) * ، و آيهء * ( كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى ) * و امثال اين آيات كه معنى آن معامله كردن خدا است با آنان ؛ معاملهء ناراضى و معاملهء كسى كه فراموشش كرده ، يا معاملهء اندوهگين ، يا معاملهء پشيمان ، نه آنكه العياذ باللَّه خداوند در واقع اين صفات را پيدا كرده باشد مثل * ( وَمَكَرُوا مَكْراً وَمَكَرْنا ) * كه نتيجه دادن مكر آنهاست نه فعل مكر كه نسبتش بر خداوند قبيح است ، و علَّامهء مجلسىّ رحمه اللَّه نيز لفظ « بداء » را چون در روايات آمده است تأدّبا حفظ كرده ولى معنى را بنظير آنچه تحرير شد تأويل مىنمايد » . ( مرحوم علَّامهء شعرانىّ : زيرنويس شرح كافى ملَّا صالح مازندرانىّ . و ترجمه و اقتباس از استاد على اكبر غفّارى - ايّده اللَّه - )
77
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 77