نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 42
و نظراتش را باطل نمائيم ، تا نزد اصحابش زبون و كوچك شود ، شايد دست از گمراهى و سركشى و طغيانش بردارد ، در غير اين صورت با شمشير برّان پاسخش گوئيم ! . أبو جهل گفت : چه كسى با او مجادله مىكند ؟ عبد الله مخزومى گفت : من براى مجادله كردن با او حاضرم ، آيا مرا در مجاب كردن او كافى و سزاوار نمىدانيد ؟ أبو جهل گفت : آرى . پس قرشيان به اتّفاق نزد رسول خدا صلَّى الله عليه و آله آمده و عبد الله مخزومى رشتهء كلام را بدست گرفته و گفت : تو ادّعاى بزرگى كرده اى ! و دعوى حيرتانگيزى نموده اى ! پنداشته اى كه تو رسول و فرستادهء پروردگار جهانيان هستى ، در صورتى كه در خور ربّ - العالمين و خالق همهء موجودات جهان نيست كه همچون توئى - كه مانند ما مىخورد و مىنوشد و چون ديگران در بازارها راه مىرود - رسول و فرستادهء او باشد . آيا پادشاه روم و سلطان فارس ، نماينده و رسولانش را جز از طبقهء ثروتمند ، و برخوردار از مقام ، و قصر و خانه و نوكر و خدمتكار انتخاب مىكنند ، و پر واضح است كه ربّ العالمين ما فوق همهء بندگان است ، اگر تو نمايندهء خدايى همو بايد بسوى ما فرشته اى مىفرستاد تا در حضور ما تو را تصديق مىكرد ، با همهء اينها اگر خدا قصد ارسال نماينده اى را داشت بايد فرشته اى را بعنوان نماينده اش بسوى ما مىفرستاد نه بشرى عادى مانند ما ، و اين را بدان اى محمّد كه تو در نظر ما نه تنها نبىّ نيستى ، كه فردى جادو شده و مسحورى ! فرمود : آيا سخنت پايان يافت ؟ گفت : آرى ، اگر خدا مىخواست براى ما رسولى مبعوث كند مىبايست او بيش از همهء ما عزّت و حرمت و ثروت داشت ، چرا اين قرآن كه
42
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 42