نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 395
و جناب جعفر كه شبانه روز با فرشتگان پرواز مىكند برادر من است . و دخت پيامبر خدا فاطمه عليها السّلام زوجه و همراز من بود ، و چنان با هم صميمى بوديم كه گويى گوشت تن من مخلوط به گوشت و خون او بود . و دو دخترزادهء پيامبر ( حسن و حسين ) دو فرزند منند ، پس كداميك از شما سهمى چون من دارد ؟ . از همهء شما در اسلام پيشى گرفتم ، در حالى كه پسر بچّه اى به بلوغ نرسيده بودم . و در همان كودكى با پيامبر نماز خواندم ، و در شكم مادرم به پيامبر ايمان آورده بودم . و رسول خدا صلَّى الله عليه و آله در روز غدير خمّ ولايت مرا توسّط خود بر شما واجب ساخت . من كسى هستم كه همه مرا مىشناسيد چه در روزهاى سخت و چه در آرامش . پس واى بر كسى كه ؛ واى بر كسى كه ؛ واى بر كسى كه فردا خداوند را با ستم به من ملاقات كند ! . معاويه پس از خواندن اين اشعار دستور به مخفى نمودن آن داده و گفت : مبادا اهل شام آن را بخوانند كه در اين صورت متمايل به علىّ بن ابى طالب خواهند شد . 94 - از حضرت صادق عليه السّلام نقل است كه فرمود : وقتى عمّار بن ياسر شهيد شد
395
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 395