نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 346
أمير المؤمنين عليه السّلام به استر شهباى ( سفيد مخلوط به سياه ) رسول خدا صلَّى الله عليه و آله سوار شده و در ميان دو صف ايستاده و زبير را فراخواند . زبير كه سوار اسب بود به سوى آن حضرت آمده و تا حدّى نزديك شد كه گردنهاى دو مركب بهم رسيد ، أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود : اى زبير تو را بخدا قسم مىدهم مگر تو خود نشنيدى كه رسول خدا صلَّى الله عليه و آله فرموده كه : تو با علىّ جنگ خواهى كرد در حالى كه نسبت به او ظالم و ستمكارى ؟ گفت : آرى ، همين طور است . فرمود : پس چرا در اين معركه حاضر شدى ؟ گفت : براى اصلاح ميان مردم ، سپس زبير از نزد آن حضرت بازگشته و اين ابيات را مىسرود : ترك كردن امورى كه عواقب سوء و نتايج ناهنجارى دارد ، از جهت دنيا و آخرت ممدوح و پسنديده است ، در اين ساعات علىّ حديثى را بياد من آورد كه من از خاطر برده بودم ، اميد كه خدا عمر پدرت را به خير دارد ، پس گفتم اى أبو الحسن همين كلام در ملامت و سرزنش كافى است و كمى از آنچه امروز گفتى مرا بسنده باشد ، من در امروز ملامت و عار را بر آتش سخت سوزان ترجيح داده و اختيار مىكنم ، كجا مىتواند موجودى كه از خاك است در برابر آتش مقاومت كند ، و از فوت طلحه ؛ يگانه يار و ياور خود نهايت تأسّف و تأثّر را دارم ، كه در غبار بزمين افتاده ، همان جا كه جايگاه ميهمان و هر مسكينى است ،
346
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 346