responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 324


علم بر من گشود كه هر يك باب آن كليد هزار باب ديگر از علم است ، و چنانچه امّت اسلام پس از وفات پيامبر از من پيروى كرده و اطاعت مىنمود از بالاى سر تا زير پا از تمام مزايا برخوردار مىشد ، اى طلحه ، مگر تو يادت نيست كه آن حضرت در زمان مريضى تقاضاى دوات و كاغذ و شانه نمود تا مبادا بعد از او امّت به گمراهى افتند ، و رفيقت ( عمر ) وقيحانه گفت : رسول خدا هذيان مىگويد ! ! و با اين كلام پيامبر به خشم آمده و دست از آن كار كشيد ؟ گفت : آرى من حاضر بودم .
فرمود : وقتى شما خارج شديد پيامبر مرا از مضمون آنچه مىخواست بنويسد و جماعت عامه را بر آن گواه بگيرد باخبر ساخت كه جبرئيل از جانب خداوند به او گفته است كه قضاى خداوند بر امّت تو به اختلاف و تفرقه رقم خورده ، سپس كاغذى طلبيده و آنچه قصد كتابت آن را در استخوان شانه داشت بر من املاء فرمود ، و سه نفر را بر اين كار به شهادت گرفت : سلمان ، أبو ذرّ ، مقداد .
و نام تمام امامان هدايت واجب الطَّاعه را تا روز قيامت نام برد ، أوّل نام مرا ، سپس دو فرزندم حسن و حسين و با دست به حسن و حسين اشاره فرمود ، سپس نه نفر از اولاد فرزندم حسين را نام برد ،

324

نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 324
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست