نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 317
عبد الله گفت : شما را از چه مطالبى آگاه فرمود ؟ حضرت عليه السّلام فرمود : تو را بخدا سوگند مىدهم كه اگر همان بود مرا تصديق كنى ! گفت : در اين صورت سكوت نمايم . فرمود : وقتى از عمر پرسيدى چه چيز مانع شما است كه او را خليفه نمايى گفت : آن صحيفه اى كه ميان خود نگاشته و در كعبه عهد نموديم . با شنيدن اين كلام عبد الله سكوت كرد و حضرت أمير عليه السّلام فرمود : تو را به حقّ رسول خدا سوگند كه از جواب من ساكت نشده و آنچه حقيقت است بيان نمائى ! سليم بن قيس گويد : در اين حال ابن عمر را ديدم گريه در گلوى او مختنق گشته از هر دو چشمش اشك روان شد . سپس آن حضرت روى به طلحه و زبير و ابن عوف و سعد نموده و فرمود : چنانچه اين پنج نفر يا چهار نفر بر رسول خدا صلَّى الله عليه و آله دروغ بسته باشند ديگر ولايت ايشان بر شما جايز نيست ، و چنانچه راست گفته باشند جايز نيست كه شما پنج نفر مرا در امر شورى داخل نماييد ، زيرا اين كار خلاف رسول خدا صلَّى الله عليه و آله بوده و ردّ بر آن حضرت مىباشد .
317
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 317