نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 244
و همه تنهايم گذاشتهاند ، نه مدافعى دارم و نه مانعى ، از خانه با دلى آكنده از خشم خارج شدم و در نهايت خوارى بازگشتم ، آرى آن روزى شكست خوردى كه تندى و خشونت خود را ضايع نمودى ، آرى روزگارى در شكار گرگان بوده و پاره مىكردى ، و حال خاكنشينى را اختيار نموده اى ! ! نه پاسخ گوينده اى را مىدهى ، و نه سخن ياوه اى را ممنوع مىسازى ، من نيز ديگر هر چاره اى را از كف دادهام ، اى كاش پيش از اين خوارى مرده بودم ، عذرخواه من در تمام اين حرفها كه با تو گفتم و كم حرمتى كه صادر شد همانا خداى من است ، چه مرا وابگذارى و يا حمايت نمايى ! واى بر من در هر طلوع آفتاب ! تكيه گاهم از دنيا رفت ، و بازويم ناتوان شد ، شكايت نزد پدر مىبرم ! و از خداوند دادخواهى مىكنم ! خدايا ! نيرو و قدرت تو از همه افزونتر ؛ و عذاب و نكال تو از همه شديدتر است ! . آنگاه مولاى متّقيان از در تسليت به آن حضرت عليهما السّلام گفت : اى دختر بهترين انبياء بر تو هيچ ويل و واى مباد ! كه ويل و واى براى دشمن بدخواه تو است ! اى دختر برگزيدهء عالميان و يادگار آخر الزّمان ، غم و اندوه خود فرو نشان ، و بدان كه من هرگز در دينم سستى نكرده و از حدّ توانم خارج نشدهام ، اگر مقصود شما روزى به قدر كفاف است كه آن را خداوند ضمانت فرموده ، و او ضامنى استوار و امين است ، و آنچه براى تو مهيّا و آماده
244
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 244