نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 156
و خطبه اى بدين شرح ايراد فرمود : اى گروه مردم ! تا بحال هيچ پيامبرى وفات نكرده جز اينكه از خود اثرى ميان امّت خود برجاى گذاشته ، و من در ميان شما دو چيز گرانبها وامىگذارم كه عبارتند از : كتاب خدا و أهل بيتم ، بدانيد كه هر كس آنها را ضايع گزارد خداوند بىبهره اش نمايد ! بدانيد كه گروه انصار همچون أهل و عيال منند ، و من در سايهء يارى و محبّت آنان بسر مىبردم . و من همهء شما را به رعايت تقواى خداوند و احسان نمودن به انصار توصيه مىكنم ، افراد نيكوكارشان را پذيرا باشيد و از بدانشان بگذريد . سپس اسامة را فرا خوانده و فرمود : همان طور كه تو را امير لشكر نمودم به يارى و حفظ پروردگار متعال و بهمراهى همان گروه تحت فرمانت كه عمر و أبو بكر و گروهى از اصحاب اوّليه از آنانند ، به سوى مقصد موته حركت كن . اسامه گفت : پدر و مادرم بفدايت اگر اجازه بفرماييد تا بازگشت بهبودى شما چند روزى توقّف كنم ، زيرا دورى از شما در اين حال و وضعيت موجب اضطراب و پريشانى دلم مىگردد ! ؟ ولى پيامبر صلَّى الله عليه و آله قاطعانه فرمود : همان كه گفتم ، زيرا كوتاهى از جهاد هرگز جايز نيست . بارى به گوش رسول خدا رسيد كه مردم در انتخاب اسامه بعنوان امير لشكر زبان به طعن او گشودهاند ، پس فرمود : شنيدهام شما اسامه را در اين عمل و پدرش را پيش از او ملامت نمودهايد ، ولى بدانيد كه اسامه نيز همچون پدرش از هر جهت شايستهء رياست است ، و بدانيد كه او و پدرش
156
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 156