responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 117


شناختم . - و همهء بيست و چهار نفر را نام برد - . آنگاه پيامبر به حذيفه فرمود : اگر خداوند موجب تأييد محمّد است ؛ در اين صورت نه آنان و نه هيچ مخلوقى قادر به از بين بردن او نخواهد بود ، همانا خدا كار خود را در بارهء محمّد رساننده است ، هر چند كافران را خوش نيايد .
سپس به حذيفه فرمود : تو و سلمان و عمّار همراه من برخيزيد و بر خدا توكَّل كنيد تا از گردنهء سخت كوه كه گذشتم به مردم خبر دهيد كه دنبال ما براه بيافتند . و خود سوار بر شترى شد و حذيفه افسار آن را گرفت و سلمان و عمّار نيز اطراف آن حضرت مواظب بودند ، و منافقين نيز سواره و پياده در اطراف آن گردنه كمين نشسته بودند ، و گروه بالاى جادّه دبّه‌هاى پر از سنگى را مهيّا نموده بودند تا از بالا به پايين بغلطانند تا شتر پيغمبر رميده و آن حضرت را به درّه پرت كند .
بارى هنگامى كه آن دبّه‌ها نزديك شتر پيامبر شد به امر خداوند بالا رفته بحدّى و از بالاى مركب رسول خدا صلَّى الله عليه و آله ردّ شد و تماما به سمت ديگر افتاد ، و حركت و صداى آنها هيچ تغييرى در حالت اشتر ايجاد نكرد . سپس رسول خدا صلَّى الله عليه و آله به عمّار فرمود : به بالاى كوه برو و با عصايت به صورت مركبهاى منافقين بزن و از آنجا دور كن . عمّار همين كار را كرد و آنان متفرّق شده و برخيشان بزمين افتاده و دست و پايشان شكست ، و اثر اين

117

نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 117
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست